هنگام مرگم نگران نخواهم بود و اهمیتی به جسد پوسیدهام نخواهم داد. چراکه برادران مسلمانم کار لازم را انجام خواهند داد. یعنی: لباسم را درمیآورند، غسلم میدهند، کفنم میکنند، از خانهام بیرونم میبرند، به خانه جدیدم(قبر) میبرند.
افراد زیادی برای تشییع جنازهام خواهند آمد. حتی خیلیها کار و قرارشان را برای دفن من لغو میکنند. در حالی که شاید بسیاریشان هیچگاه به نصیحتهایم فکر نکرده باشند. وسایل من دور انداخته میشود کلیدهایم، کیفم، کفشهایم، لباسهایم و... و اگر خانوادهام توفیق یابند، آنها را صدقه میدهند تا به من نفعی برسد.
مطمئن باشید دنیا برایم غمگین نمیشود، حرکت دنیا متوقف نمیشود، اقتصاد ادامه مییابد. شخص دیگری جای مرا در کار میگیرد و داراییهایم حلال به وارثانم میرسد.در حالی که من باید درباره همه آنها پاسخگو باشم! چه کم و چه زیاد، حتی کوچکترین چیزها نخستین چیزی که پس از مرگ از من میافتد، نامم است!
وقتی بمیرم می گویند: جنازه کجاست و نامم را صدا نمیزنند! وقتی میخواهند برایم نماز بخوانند، میگویند: جنازه را بیاورید! و باز نامم را نمیبرند! وقتی شروع به دفنم میکنند، میگویند: میت را نزدیک کنید، و نامی از من نمیبرند! بنابراین، نه نسبم فریبم دهد، نه قبیلهام، نه مقامم و نه شهرت من!
چه دنیای بیارزشی و چه عظیم است آنچه در پیش داریم! ای انسانی که اکنون زندهای، بدان که اندوه برایت به سه گونه خواهد بود:
کسانی که تو را سطحی میشناسند، میگویند: بیچاره!
دوستانت ساعاتی یا چند روزی غمگین میشوند، سپس به حرف و خنده بازمیگردند!
و اندوه عمیق در خانهات خواهد بود. خانوادهات یک هفته، دو هفته، یک ماه، دو ماه یا شاید یک سال غمگین باشند و سپس تو را در بایگانی خاطرات میگذارند!
داستان تو در میان مردم پایان یافت، و داستان واقعیات آغاز شد... از تو جدا شد: زیبایی، مال، سلامتی، فرزند خانهها و کاخها را ترک کردی، و همسرت را هم ترک کردی و تنها چیزی که با تو ماند، عملت بود، و زندگی واقعی تازه آغاز شد!
و اینجاست که باید بپرسی: از اکنون برای قبر و آخرتت چه آماده کردهای؟ این حقیقتی است که نیاز به تأمل دارد. پس بکوش بر: انجام واجبات، انجام نوافل (عبادات مستحبی)، صدقه پنهانی، عمل صالح، نماز شب. شاید نجات یابی