کهربا
 
ارائه مطالب علمي و  مذهبي

محل درج آگهی و تبلیغات
 
نوشته شده در تاريخ چهارشنبه هشتم مرداد ۱۴۰۴ توسط ميثم

الرّضا (علیه السلام)- عَلِیُّ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ فَضَّالٍ عَنْ أَبِیهِ قَالَ قُلْتُ لِأَبِی الْحَسَنِ الرِّضَا (علیه السلام) لِمَ سُمِّیَ الْحَوَارِیُّونَ الْحَوَارِیِّینَ قَالَ أَمَّا عِنْدَ النَّاسِ فَإِنَّهُمْ سُمُّوا حَوَارِیِّینَ لِأَنَّهُمْ کَانُوا قَصَّارِینَ یُخَلِّصُونَ الثِّیَابَ مِنَ الْوَسَخِ بِالْغَسْلِ وَ هُوَ اسْمٌ مُشْتَقٌّ مِنَ الْخُبْزِ الْحُوَارِ وَ أَمَّا عِنْدَنَا فَسُمِّیَ الْحَوَارِیُّونَ الْحَوَارِیِّینَ لِأَنَّهُمْ کَانُوا مُخْلَصِینَ فِی أَنْفُسِهِمْ وَ مُخْلِصِینَ لِغَیْرِهِمْ مِنْ أَوْسَاخِ الذُّنُوبِ بِالْوَعْظِ وَ التَّذْکِیرِ قَالَ فَقُلْتُ لَهُ فَلِمَ سُمِّیَ النَّصَارَی نَصَارَی قَالَ لِأَنَّهُمْ مِنْ قَرْیَهًٍْ اسْمُهَا نَاصِرَهًُْ مِنْ بِلَادِ الشَّامِ نَزَلَتْهَا مَرْیَمُ وَ عِیسَی (علیه السلام) بَعْدَ رُجُوعِهِمَا مِنْ مِصْرَ.

امام رضا (علیه السلام)- حسن‌بن‌علی‌بن‌فضّال گوید: از امام رضا (علیه السلام) پرسیدم: «چرا به حوّاریون، حوّاریون گفته‌شده است»؟

فرمود: «آن‌ها در بین مردم، حوّاریون نام گرفته‌اند، چون لباس‌شوی (گازر) بودند و با شست و شوی لباس‌ها، آن‌ها را از کثافت و چرک، پاک می‌کردند و حواری، اسمی است که از خُبزِ حُوّار (نان سفید خالص) مشتق شده است. و امّا در نزد ما، بدان جهت حوّاریین نام گرفته‌اند که هم خود اخلاص می‌ورزیدند و هم دیگران را با پند و تذکر از چرک گناه، خالص و پاک می‌کردند.

پرسیدم: «درباره‌ی نصاری بگو، چرا نصاری نام گرفتند»؟ فرمود: «چون آن‌ها اهل روستایی به نام ناصره، واقع در سرزمین شام بودند. روستایی که مریم (سلام الله علیها) و عیسی (علیه السلام) بعد از بازگشت‌شان از مصر در آنجا ساکن شدند».

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۴، ص۲۹۰

عیون أخبار الرضا، ج۲، ص۷۹/ البرهان


نوشته شده در تاريخ دوشنبه سی ام تیر ۱۴۰۴ توسط ميثم

در هسته و دانه میوه‌ها و راز وجود آنها بیندیش.

این هسته‌ها، در شکم میوه‌ها گذارده شده تا اگر مانعی برای کاشتن درخت پیش آمد، هسته به جای آن قرار گیرد.

همچنان که یک شی قیمتی را که سخت مورد نیاز است، در جای دیگر نگهداری می‌کنند تا اگر قسمتی از آن در جایی از بین رفت، مقدار دیگر باقی باشد.

علاوه بر این هسته با سختی خود، نرمی و سستی میوه را نگه می‌دارد، و اگر این نبود، میوه می‌شکافت و متلاشی می‌شد و خیلی زود فاسد می‌گشت.

نیز بعضی از دانه‌ها خوراکی‌اند و از بعضی روغن می‌گیرند و فواید دیگری هم از آن می‌برند.

برشی از کتاب توحید مفضل

نگاهی موحدانه به شگفتی‌های آفرینش از زبان امام صادق(ع)

منبع کانال سرنوشت انسان


نوشته شده در تاريخ شنبه بیست و هفتم اردیبهشت ۱۴۰۴ توسط ميثم

1)سیستم متافیزیکی اسرائیل میلیون ها اجنه و شیاطین را برای هجوم به سمت مردم ایران بسیج کرده است ... اوضاع تهران خوب نیست ....

2)کسانی که حرز امام جواد علیه السلام دارند اگر دقت کنند دست راست شون درد میگیره یا اگر در گردن آويز کرده اند گردن درد گرفته اند ... به هیچ عنوان حرز را از خود دور نکنید ... حرز کار حفاظت را انجام می‌دهد کمی درد دست و گردن را تحمل کنید ...

3) ۳ مرتبه سوره فلق و ۳ مرتبه سوره ناس را بر روی آب بخوانید و در ۴ گوشه اتاق ها و منزل بپاشید به جز حمام و دستشویی و فاضلاب و مکان های نجس

4)کسانی که دچار بیماری شده اند که منشاء مشخصی ندارد مطمئن باشید اثر ماورایی می باشد ... ۷ بار سوره حمد بر روی آب بخوانید و میل کنید ، کسی که میخونه آدم مومن و پاک قلبی باشه و اعتقاد قلبی مهمه

5)هر شهری که گناه آلود باشه اثر طلسماتان یهود بر آنجا بیشتره ... دلیل اینکه گناه را رواج می‌دهند اثر بیشتر حملات اجنه بر مردمه

6) ماه رمضان و شعبان و محرم و صفر برنامه شیاطین را به هم ریخته... دست از دامن اهل بیت علیهم السلام نکشید...

7)اگر مسلح به سلاح حرز های اهل بیت علیهم السلام نیستید حتما تهیه کنید و همراه خود داشته باشید که در این جنگ این سلاح کارایی دارد

8)حتما یک قرآن کوچک جيبي همیشه همراه خود داشته باشید و هر روز حداقل (حداقل یعنی کمترین حالت ممکنه) یک صفحه از آن را تلاوت کنید

9) وضو داشتن درمان تمامی حالات در شبانه روز یکی دیگر از راه‌های در امان ماندن است

10)حرم های مطهر اهل بیت علیهم السلام ، امام زادگان و مجالس روضه ، همچنین مساجد محل های آرامش و پناه بردن هستن

منبع کانال آخرالزمان


نوشته شده در تاريخ شنبه بیستم اردیبهشت ۱۴۰۴ توسط ميثم

امام علی (علیه السلام)فرمودند:

موسی (علیه السلام) به بنی‌اسرائیل وعده داد که پس از آنکه خدا آن‌ها را از فرعون و قومش نجات داد، کتابی از جانب خدا برای آن‌ها خواهد آورد که شامل امرو نهی‌ها و حدود و واجبات الهی خواهد بود. وقتی نجات پیدا کردند، نزدیک شهر شام بودند که کتابی از خداوند همانطورکه به آن‌ها وعده داده بود آورد.

در آن نوشته بود: «من عمل کسی که محمّد (صلی الله علیه و آله)، علی (علیه السلام) و خاندان آن‌ها را بزرگ نشمارد و یارانش و دوستدارانش را آنطور که شایسته‌ی کرامتند، کرامت نکند قبول نمی‌کنم. ای بندگان خدا! آیا شهادت نمی‌دهید که محمّد (صلی الله علیه و آله) بهترین خلق من و برترین موجود است و علی (علیه السلام) برادر و وصی و وارث علم او جانشین او در امّتش و بهترین جانشین بعد از اوست و اینکه خاندان او بهترین خاندان پیامبران هستند و یاران محمّد (صلی الله علیه و آله) برترین یاران پیامبران‌اند و امّت محمّد (صلی الله علیه و آله) از همه‌ی امّت‌ها بهترند»؟

بنی‌اسرائیل گفتند: «ای موسی (علیه السلام) ما این مطلب را قبول نمی‌کنیم که این مطلب برای ما سنگین است و پذیرفتنی نیست. ما از این مجموعه دستورات فقط آن‌هایی را می‌پذیریم که برای ما آسان باشد و وقتی پذیرفتیم می‌گوییم که پیامبر ما بهترین پیامبر و خاندان او بهترین خاندان و یاران او بهترین یاران و ما امّت او از امّت محمّد (صلی الله علیه و آله) بهتریم. ما نمی‌توانیم به برتری قومی شهادت دهیم که نه آن‌ها را دیدیم و نه می‌شناسیم».

خداوند به جبرئیل امر کرد تا با یکی از بال‌های خود کوهی از کوه‌های فلسطین را که به‌اندازه‌ی لشکر موسی (علیه السلام) باشد، بکند که اندازه‌ی آن یک فرسخ در یک فرسخ بود سپس آن را روی سر آن‌ها بیاورد و بگوید: «یا آنچه موسی (علیه السلام) آورده را بپذیرید یا این کوه را روی شما قرار می‌دهم و شما را زیر آن له خواهم کرد».

کسانی که این صحنه و مکالمه را دیدند شروع به جزع‌وفزع کردند. و گفتند: «ای موسی (علیه السلام) چه کنیم»؟ فرمود: «سجده کنید و پیشانی برخاک بمالید و گونه‌ی راستتان را بر زمین بمالید سپس گونه‌ی چپتان را به خاک بمالید و بگویید: «خدایا شنیدیم و اطاعت کردیم و پذیرفتیم و اعتراف کردیم و تسلیم شدیم و راضی شدیم».

آن‌ها همان کاری که موسی (علیه السلام) به آن‌ها گفته بود کردند و همان حرف‌ها را زدند گرچه عدّه‌ی زیادی از آن‌ها دلشان مخالف آنچه می‌کردند می‌گفت و در قلبشان خلاف آنچه زبانشان می‌گفت: «می‌گفتند شنیدیم امّا با آن مخالفت می‌کنیم، گونه‌ی چپشان را بر زمین می‌مالیدند امّا قصدشان تذلّل و خاکساری به درگاه خدا نبود. چنین می‌کردند امّا آنطور که امر شده بودند انجام ندادند.

جبرائیل (علیه السلام) به موسی (علیه السلام) گفت: «اکثر آنان در برابر خدا عصیان می‌کنند ولی خداوند به من دستور داد تا این کوه را به خاطر ظاهر اعترافشان، در دنیا از آنان دور کنم چون خداوند در دنیا به خاطر حفظ جانشان و باقی‌ماندن حقّ خدا برگردنشان، براساس ظاهر اعمالشان با آن‌ها برخورد می‌کند. امّا سروکار آن‌ها در آخرت با خداست، آنجا آن‌ها را براساس آنچه در ضمیر و دل خود دارند عذاب خواهد کرد.

قوم به کوه نگاه کردند که از وسط دو تکّه شد، یک تکّه از آن مثل لولویی درخشان شد و در آسمان بالا رفت تا جایی که آسمان را پاره کرد و آن‌ها نیز آن را می‌دیدند تا آنجا که آنقدر بالا رفت که چشم‌ها به او نمی‌رسید. آن تکّه‌ی دیگر تبدیل به آتش شد و در مقابلشان به زمین خورد و زمین را پاره کرد و داخل آن شد و از چشمان آن‌ها پنهان شد». گفتند: «این دو تکه چه بود که یکی به‌صورت لؤلؤ بالا رفت و دیگری چون آتش پایین رفت»؟!

موسی (علیه السلام) فرمود: «آن تکّه که در آسمان بالا رفت و آسمان را پاره کرد و آنقدر بالا رفت تا به بهشت رسید و چندین برابر شد که جز خدا کسی مقدار آن را نمی‌داند. و خداوند امر کرد که مطابق آنچه در این کتاب آمده از آن سنگ، قصرها و خانه‌ها و منزل‌ها و مسکن‌هایی شامل انواع نعمت‌ها ساخته شود. نعمت‌هایی که خداوند به بندگان با تقوایش وعده داده، نعمت‌هایی مثل درختان و بستان‌ها و میوه‌ها و حوری‌های زیبا و فرزندان ماندگاری که مانند لولوء درخشانند و دیگر نعمت‌ها و خوبی‌های بهشت.

امّا آن تکّه‌ای که به زمین فرو رفت و آن را پاره کرد، آنقدر پایین رفت تا به جهنّم رسید و چندین برابر شد و خداوند امر کرد که برطبق این کتاب از آن برای کافران، قصرها و خانه‌ها و مسکن‌ها و منزل‌هایی شامل انواع عذاب‌ها ساخته شود، عذاب‌هایی که به کافران وعده داده، عذاب‌هایی مثل دریاهای آتش و حوض‌های پر از چرک و خون و زهر و کاسه‌هایی از چرک زخم‌ها و خون و چرک آغشته به خون و شعله‌های سرکش و درختان زقّوم و شاخه‌ها و مارها و عقرب‌ها و افعی‌ها و غل و زنجیرها و وزر و وبال‌ها و انواع بلاها و عذاب‌هایی که در آنجا آماده شده». سپس پیامبر (صلی الله علیه و آله) به بنی‌اسرائیل [و یهودیان حاضر در جلسه] فرمود: «آیا از عذاب پروردگارتان به خاطر انکار فضل محمّد (صلی الله علیه و آله) و علی (علیه السلام) و خاندانشان، نمی‌ترسید»؟!

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۳، ص۴۹۶

بحرالعرفان، ج۵، ص۴۳۳


نوشته شده در تاريخ شنبه بیستم اردیبهشت ۱۴۰۴ توسط ميثم

لعسکری (علیه السلام)- أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله) کَانَ قَاعِداً ذَاتَ یَوْمٍ بِمَکَّهًَْ بِفِنَاءِ الْکَعْبَهًِْ إِذَا اجْتَمَعَ جَمَاعَهًٌْ مِنْ رُؤَسَاءِ قُرَیْشٍ فَقَالَ بَعْضُهُمْ لِبَعْض تَعَالَوْا نَبْدَأْ بِتَقْرِیعِهِ وَ تَبْکِیتِهِ وَ تَوْبِیخِهِ وَ الِاحْتِجَاجِ عَلَیْهِ ... فَقَالَ أَبُوجَهْلٍ یَا مُحَمَّدُ (صلی الله علیه و آله) هَاهُنَا وَاحِدَهًٌْ أَلَسْتَ زَعَمْتَ أَنَّ قَوْمَ مُوسَی (علیه السلام) احْتَرَقُوا بِالصَّاعِقَهًِْ لَمَّا سَأَلُوهُ أَنْ یُرِیَهُمُ اللَّهُ جَهْرَهًًْ قَالَ بَلَی قَالَ فَلَوْ کُنْتَ نَبِیّاً (صلی الله علیه و آله) لَاحْتَرَقْنَا نَحْنُ أَیْضاً فَقَدْ سَأَلْنَا أَشَدَّ مِمَّا سَأَلَ قَوْمُ مُوسَی (علیه السلام) لِأَنَّهُمْ زَعَمْتَ أَنَّهُمْ قَالُوا أَرِنَا اللهَ جَهْرَةً وَ نَحْنُ نَقُولُ لَنْ نُؤْمِنَ لَکَ حَتَّی تَأْتِیَ بِاللهِ وَ الْمَلائِکَةِ قَبِیلًا نُعَایِنُهُمْ ... فَقَال رَسُولُ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله) إِنَّ اللَّهَ یَا أَبَا جَهْلٍ إِنَّمَا دَفَعَ عَنْکَ الْعَذَابَ لِعِلْمِهِ بِأَنَّهُ سَیُخْرِجُ مِنْ صُلْبِکَ ذُرِّیَّهًًْ طَیِّبَهًًْ عِکْرِمَهًَْ ابْنَکَ وَ سَیَلِی مِنْ أُمُورِ الْمُسْلِمِینَ مَا إِنْ أَطَاعَ اللَّهَ فِیهِ کَانَ عِنْدَ اللَّهِ جَلِیلًا وَ إِلَّا فَالْعَذَابُ نَازِلٌ عَلَیْکَ وَ کَذَلِکَ سَائِرُ قُرَیْشٍ السَّائِلِینَ لَمَّا سَأَلُوا مِنْ هَذَا إِنَّمَا أُمْهِلُوا لِأَنَّ اللَّهَ عَلِمَ أَنَّ بَعْضَهُمْ سَیُؤْمِنُ بِمُحَمَّدٍ (صلی الله علیه و آله) وَ یَنَالُ بِهِ السَّعَادَهًَْ فَهُوَ لَا یَقْتَطِعُهُ عَنْ تِلْکَ السَّعَادَهًِْ وَ لَا یَبْخَلُ بِهَا عَلَیْهِ أَوْ مَنْ یُولَدُ مِنْهُ مُؤْمِنٌ فَهُوَ یُنْظِرُ أَبَاهُ لِإِیصَالِ ابْنِهِ إِلَی السَّعَادَهًِْ وَ لَوْ لَا ذَلِکَ لَنَزَلَ الْعَذَابُ بِکَافَّتِکُمْ.

امام عسکری (علیه السلام) فرمودند:

روزی رسول خدا (صلی الله علیه و آله) نزدیک کعبه نشسته بود که جمعی از بزرگان قریش جمع شدند و به یکدیگر گفتند بیایید کار او را سخت کنیم و منکوب و توبیخش کنیم و با او بحث بکنیم.

ابوجهل گفت: «ای محمّد! یک مسأله اینجا است و آن اینکه آیا تو گمان می‌کنی وقتی قوم موسی (علیه السلام) از او خواستند که خدا را به‌طور آشکارا ببینند، با صاعقه سوختند»؟

فرمود: «آری».

گفت: «پس اگر تو نیز پیامبر خدایی ما را نیز بسوزان چون ما درخواستی سخت‌تر از قوم موسی (علیه السلام) داریم چون به گمان تو، آن‌ها گفتند أَرِنَا اللهَ جَهْرَةً امّا ما می‌گوییم به تو ایمان نمی‌آوریم مگر آنکه خدا و تمام فرشته‌هایش را یکجا بیاوری تا ما آن‌ها را ببینیم»

رسول خدا (صلی الله علیه و آله) فرمود: «ای اباجهل! خداوند عذاب را از تو دور کرد چون می‌دانست که در نسل تو فرزندی صالح، پسرت عکرمه به دنیا خواهد آمد. اموری بر مسلمانان خواهد گذشت که اگر خدا را در آنان اطاعت کنند، نزد خداوند دارای جلالت خواهند شد وگرنه عذاب خدا بر تو و بر سایر قریش که چنین درخواستی کردند نازل خواهد شد. خداوند به شما مهلت داده چون می‌داند که عدّه‌ای از شما به محمّد (صلی الله علیه و آله) ایمان خواهید آورد و به‌این‌واسطه به سعادت خواهید رسید لذا آن‌ها را از این سعادت محروم نمی‌کند و بر این کار بخل ندارد. حتّی اگر کسی در آینده فرزندش مؤمن به دنیا خواهد آمد، به پدرش مهلت داده شده تا فرزندش به سعادت برسد. اگر این چنین نبود عذاب همه‌ی شما را فرا می‌گرفت».

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۳، ص۴۹۲

بحارالأنوار، ج۹، ص۲۷۷/ الاحتجاج، ج۱، ص۳۵/ الإمام العسکری، ص۵۱۲


نوشته شده در تاريخ یکشنبه چهاردهم اردیبهشت ۱۴۰۴ توسط ميثم

الصّادق (علیه السلام)

إِنَّ مِنَ الْعُلَمَاءِ مَنْ یُحِبُّ أَنْ یَخْزُنَ عِلْمَهُ وَ لَا یُؤْخَذَ عَنْهُ فَذَاکَ فِی الدَّرْکِ الْأَسْفَلِ مِنَ النَّارِ وَ مِنَ الْعُلَمَاءِ مَنْ إِذَا وُعِظَ أَنِفَ وَ إِذَا وَعَظَ عَنَّفَ فَذَاکَ فِی الدَّرْکِ الثَّانِی مِنَ النَّارِ وَ مِنَ الْعُلَمَاءِ مَنْ یَرَی أَنْ یَضَعَ الْعِلْمَ عِنْدَ ذَوِی الثَّرْوَهًِْ وَ لَا یَرَی لَهُ فِی الْمَسَاکِینِ فَذَاکَ فِی الدَّرْکِ الثَّالِثِ مِنَ النَّارِ وَ مِنَ الْعُلَمَاءِ مَنْ یَذْهَبُ فِی عِلْمِهِ مَذْهَبَ الْجَبَابِرَهًِْ وَ السَّلَاطِینِ فَإِنْ رُدَّ عَلَیْهِ شَیْءٌ مِنْ قَوْلِهِ أَوْ قُصِّرَ فِی شَیْءٍ مِنْ أَمْرِهِ غَضِبَ فَذَاکَ فِی الدَّرْکِ الرَّابِعِ مِنَ النَّارِ وَ مِنَ الْعُلَمَاءِ مَنْ یَطْلُبُ أَحَادِیثَ الْیَهُودِ وَ النَّصَارَی لِیَغْزُرَ بِهِ عِلْمُهُ وَ یَکْثُرَ بِهِ حَدِیثُهُ فَذَاکَ فِی الدَّرْکِ الْخَامِسِ مِنَ النَّارِ وَ مِنَ الْعُلَمَاءِ مَنْ یَضَعُ نَفْسَهُ لِلْفُتْیَا وَ یَقُولُ سَلُونِی وَ لَعَلَّهُ لَا یُصِیبُ حَرْفاً وَاحِداً وَ اللَّهُ لَا یُحِبُّ الْمُتَکَلِّفِینَ فَذَاکَ فِی الدَّرْکِ السَّادِسِ مِنَ النَّارِ وَ مِنَ الْعُلَمَاءِ مَنْ یَتَّخِذُ عِلْمَهُ مُرُوءَهًًْ وَ عَقْلًا فَذَاکَ فِی الدَّرْکِ السَّابِعِ مِنَ النَّارِ.

امام صادق (علیه السلام) فرمودند:

برخی از علما و دانشمندان هستند که دوست دارند علمشان ذخیره و اندوخته شود و آن را از او فرا نگیرند، چنین افرادی در نخستین طبقه از آتش است

و برخی از علماء هستند که هرگاه پند داده شود [از پذیرفتن آن] تکبّر و سرکشی نماید و هرگاه خودشان پند و اندرز دهند، با درشتی رفتار نموده و نرمی نمی‌نماید، آن‌ها در طبقه‌ی دوّم از آتش هستند

و برخی از علماء هستند که دیده می‌شود علم و دانش را نزد کسانی که ثروت و دارایی بسیار و شرافت و بزرگواری دارند می‌نهند [بیان می‌کند] و دیده نمی‌شود که نزد مساکین و بی‌چیزها، چیزی بگویند [فقراء و درویشان را از دانش خود بهره‌مند نمی‌سازد]آن‌ها نیز در طبقه‌ی سوّم از آتش هستند

و برخی از علماء هستند که درباره‌ی علم و دانش خود به طریقه و روش سرکشان و پادشاهان عمل می‌کنند و اگر چیزی از گفتارش را رد کنند [و به او بگویند: سخن تو باطل و نادرست است] یا در چیزی از امر و کار او کوتاهی شود [او را گرامی نداشته و احسان و نیکی ننمایند] خشمناک گردد، آن‌ها نیز در طبقه‌ی چهارم از آتش هستند

و برخی از علماء نیز هستند که احادیث و سخنان یهود و نصاری را طلب نموده و خواسته‌ی [آن‌ها را برای مردم بیان می‌کنند] تا علم و دانش و سخنش بسیار گردد [مردم بگویند: او بسیار دانشمند است و سخنان هر گروهی را می‌داند] آن‌ها نیز در طبقه‌ی پنجم از آتش‌اند

و برخی از علماء هستند که خود را برای فتوی و حکم‌دادن [پرسش‌های مردم] آماده می‌کنند و می‌گویند: [خواسته‌های خویش را] از من بپرسید و امید می‌رود که یک کلمه و سخنی را درک نکرده و نیافته [و خود را به رنج انداخته] و خدا کسانی را که [چیزی نمی‌دانند و می‌گویند: ما دانا هستیم و هنگام پاسخ گفتن پرسش‌ها] خود را به رنج می‌اندازند دوست نمی‌دارد [آنان را از رحمت خود بی‌بهره می‌سازد] آن‌ها در طبقه‌ی ششم از آتش هستند

و برخی از علما هستند که علم و دانشش را برای جوانمردی و خردمندی فرا گیرد [علم را بدست آورد و به دیگران یاد می‌دهد تا مردم او را از جوانمردان و خردمندان به شمار آورند] او نیز در طبقه‌ی هفتم از آتش است.

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۳، ص۴۸۴

بحارالأنوار، ج۸، ص۳۱۰


نوشته شده در تاريخ یکشنبه چهاردهم اردیبهشت ۱۴۰۴ توسط ميثم

الباقر (علیه السلام)

إِذَا قُمْتَ فِی الصَّلَاهًِْ فَعَلَیْکَ بِالْإِقْبَالِ عَلَی صَلَاتِکَ فَإِنَّمَا یُحْسَبُ لَکَ مِنْهَا مَا أَقْبَلْتَ عَلَیْهِ وَ لَا تَعْبَثْ فِیهَا بِیَدِکَ وَ لَا بِرَأْسِکَ وَ لَا بِلِحْیَتِکَ وَ لَا تُحَدِّثْ نَفْسَکَ وَ لَا تَتَثَاءَبْ وَ لَا تَتَمَطَّ وَ لَا تُکَفِّرْ فَإِنَّمَا یَفْعَلُ ذَلِکَ الْمَجُوسُ وَ لَا تَلَثَّمْ وَ لَا تَحْتَفِزْ وَ لَا تَفَرَّجْ کَمَا یَتَفَرَّجُ الْبَعِیرُ وَ لَا تُقْعِ عَلَی قَدَمَیْکَ وَ لَا تَفْتَرِشْ ذِرَاعَیْکَ وَ لَا تُفَرْقِعْ أَصَابِعَکَ فَإِنَّ ذَلِکَ کُلَّهُ نُقْصَانٌ مِنَ الصَّلَاهًِْ وَ لَا تَقُمْ إِلَی الصَّلَاهًِْ مُتَکَاسِلًا وَ لَا مُتَنَاعِساً وَ لَا مُتَثَاقِلًا فَإِنَّهَا مِنْ خِلَالِ النِّفَاقِ فَإِنَّ اللَّهَ سُبْحَانَهُ نَهَی الْمُؤْمِنِینَ أَنْ یَقُومُوا إِلَی الصَّلَاهًِْ وَ هُمْ سُکَارَی یَعْنِی سُکْرَ النَّوْمِ وَ قَالَ لِلْمُنَافِقِینَ وَ إِذا قامُوا إِلَی الصَّلاةِ قامُوا کُسالی یُراؤُنَ النَّاسَ وَ لا یَذْکُرُونَ اللهَ إِلَّا قَلِیلًا.

امام باقر (علیه السلام)فرمودند:

درحال نماز، به‌معنی و حقیقت نماز توجّه کن. از هر نمازی، آن قسمت را به حساب می‌آورند که با تمام دل و جان به آن توجّه کرده‌ای. در اثنای نماز، با دست و سر و ریش خود بازی نکن. با خودت فکر نکن. خمیازه نکش. کش و واکش نکن. دست‌هایت را بر روی سینه نگذار که این شیوه مجوسیان است. بر دهانت نقاب نزن. پایت را به هم نچسبان. و نه مانند شتر، از هم باز نکن. دو زانو بر روی پنجه پا ننشین. موقع سجده ساعد خود را بر زمین فرش نکن. مفاصل انگشت‌ها را نشکن؛ که تمام این کارها مایه‌ی نقصان نماز است. با حال کسالت، چرت و بی‌میلی به نماز برنخیز که این‌ها از شیوه‌ی نفاق است. خداوند سبحان نهی فرمود که مؤمنان با مستی خواب برای نماز برخیزند و در وصف منافقان فرمود: وَ إِذا قامُوا إِلَی الصَّلاةِ قامُوا کُسالی یُراؤُنَ النَّاسَ وَ لا یَذْکُرُونَ اللهَ إِلَّا قَلِیلا.


نوشته شده در تاريخ یکشنبه بیست و چهارم فروردین ۱۴۰۴ توسط ميثم

براى امير المومنين امام علی ابن ابیطالب عليه السلام نامه اى از معاويه ملعون رسيد. حضرت امام علی علیه السلام مهر نامه را شكست و آن‌را قرائت كرد :

از طرف امير المومنين و خليفة المسلمين ، معاويه بن ابى سفيان براى على!

اى على ! در جنگ جمل هر چه خواستى با ام المومنين عايشه و اصحاب رسول خدا طلحه و زبير كردى، اكنون مهياى جنگ باش!

حضرت علی علیه السلام جواب نامه را اينگونه نوشتند:

از طرف عبدالله، تو به رياست مى نازى و من به بندگى خداوند، من آماده جنگ هستم. به همان نشان كه " انا قاتل جدك و عمك و خالك : من همان قاتل پدربزرگ و عمو و دايى تو هستم.

سپس نامه را مهر و امضاء فرمود و از شاگردانش كه در محضرش بودند ، پرسيد : كيست كه اين نامه را به شام ببرد ؟

كسى جواب نداد. دوباره حضرت سؤالش را تكرار فرمود و اين بار طرماح از ميان جمعيت برخاست و عرض كرد : على جان ! من حاضرم . حضرت ضمن اينكه او را از متن تند نامه آگاه كرد ، فرمود :

طرماح ! به شام كه رفتى مواظب آبروى على باش...

طرماح گفت : سمعاً و طاعةً ... آنگاه نامه را گرفت و بوسید و بسوى شام حركت كرد.

معاويه در باغ قصرش بود كه عمرو عاص خبر رسيدن يكى از شاگردان على را به او رساند. معاويه فورا دستور داد كه بساطى رنگين پهن كنند تا شكوه آن، طرماح را تحت تاثير قرار بدهد و او را به لكنت بيندازد .

طرماح وقتى وارد شد و آن فرشهاى رنگين و بساط مفصل را ديد ، بى اعتناء با همان كفشهاى خاك آلوده اش قدمها را بر فرشها گذاشت! سپس خود را به معاويه رساند و همانطور كه او بر مسندش لميده بود ، طرماح نيز لم داد و پاهايش را دراز كرد!!!!

اطرافيان معاويه به طرماح اعتراض كردند كه پاهايت را جمع كن! اما او گفت : تا آن مردك ( معاويه ) پاهايش را جمع نكند ، من هم پاهايم را جمع نخواهم كرد!

عمرو عاص به معاويه در گوشى گفت : اين مردى بيابانيست و كافيست كه تو سر كيسه ات را كمى شل كنى تا او رام بشود و لحنش را هم عوض كند. معاويه ضمن اينكه دستور داد تا سى هزار درهم پيش طرماح بگذارند ، از او پرسيد : از نزد چه کسی به خدمت چه کسی آمده اى ؟

طرماح گفت : از طرف خليفه برحق ، اسدالله ، عين الله ، اُذن الله ، وجه الله ، امير المؤمنين على بن ابيطالب نامه اى دارم براى امير زنازاده فاسق فاجر ظالم خائن ، معاوية بن ابى سفيان!

معاويه ناراحت از اينكه سى هزار درهم نيز نتوانسته است كه اين شاگرد على عليه السلام را ساكت كند ، گفت :

نامه را بده ببينم! طرماح گفت : روى پاهايت مى ايستى ، دو دستت را دراز ميكنى تا من نامه على عليه السلام را ببوسم و به تو بدهم.

معاويه گفت : نامه را به عمرو عاص بده طرماح گفت : اميرى كه ظالم است ، وزيرش هم خائن است و من نامه را به خائنى چون او نمي دهم.

معاويه گفت : نامه را به يزيد بده طرماح گفت : ما دل خوشى از شيطان نداريم چه رسد به بچه اش!

بالاخره معاويه طبق خواسته طرماح عمل کرد و نامه را گرفت و خواند. بعد هم با ناراحتى تمام كاتبانش را احضار كرد تا جواب نامه را اينگونه بنويسد :

على ! عده لشكريان من به عدد ستارگان آسمان است، مهياى نبرد باش "

طرماح برخاست و گفت : من خودم جواب نامه ات را مى دهم:

على عليه السلام خود به تنهايى خورشيديست كه ستارگان تو در برابرش نورى نخواهند داشت.

سپس خواست برود كه معاويه گفت: طرماح ! سى هزار درهمت را بردار و سپس برو. اما طرماح بى اعتناء به حرف معاويه و بدون خداحافظى، راه كوفه را در پيش گرفت.

معاويه رو به عمرو عاص كرد و گفت : حاضرم تمام ثروتم را بدهم تا يكى از شما به اندازه يكساعتى كه اين مرد از على طرفدارى كرد ، از من طرفدارى كند!

عمرو عاص گفت : بخدا اگر على به شام بيايد ، من كه عمرو عاصم نمازم را پشت سر او ميخوانم اما غذايم را سر سفره تو ميخورم!!

مذاکره کننده یعنی جناب طرماح... سلام و درود خدا بر او باد.


نوشته شده در تاريخ چهارشنبه بیستم فروردین ۱۴۰۴ توسط ميثم

سلام اگر شیطان بودی چطور من رو‌ منحرف میکردی !؟

پاسخ : اگر من شیطان بودم و قصد گمراه کردن تو را داشتم، احتمالاً از روش‌های زیر استفاده می‌کردم:

۱. تدریجی و نامحسوس

کم‌کم و با قدم‌های کوچک تو را از مسیر درست دور می‌کردم. ابتدا با وسوسه‌های به ظاهر بی‌ضرر شروع می‌کردم،

مثل این کار کوچک که گناه نیست!

فقط یک بار امتحان کن، اتفاقی نمی‌افتد!

هدفم این بود که کم‌کم مرزهای اخلاقی و دینی تو را کمرنگ کنم تا جایی که دیگر نتوانی بین خوب و بد تمایز قائل شوی.

۲. توجیه گناه با عقلانی‌سازی

سعی می‌کردم تو را قانع کنم که:

این شرایط خاص است، پس اشکالی ندارد!

خداوند بخشنده است، پس می‌توانی بعداً توبه کنی!

دیگران هم انجام می‌دهند، پس چرا تو نه؟! با این کار، ذهنت را نسبت به گناه بی‌حساس می‌کردم.

۳. ایجاد تردید و شبهه در اعتقاداتت شک می‌انداختم

چرا باید اینقدر سخت بگیریم؟

مگر دین قرار نیست راحت باشد؟

شاید این احکام مربوط به زمان گذشته است و امروز نیاز به تغییر دارد!

هدفم این بود که کم‌کم ایمانت را سست کنم.

۴. غرق کردن در دنیا تمام حواس تو را به مادیات جلب می‌کردم

پول و لذت‌های دنیوی مهم‌تر از آخرت است!

چرا به فکر روحانیّت باشی؟ همین حالا زندگی کن!

با این روش، تو را از یاد خدا و قیامت غافل می‌کردم.

۵. تفرقه و کینه بین تو و دیگران دشمنی ایجاد می‌کردم

چرا به دیگران کمک کنی؟ اول خودت را نجات بده!آنها لیاقت محبت تو را ندارند!

با این کار، قلب تو را از مهربانی و وحدت خالی می‌کردم.

۶. ناامیدی از رحمت خدا اگر مرتکب گناهی شدی، ناامیدت می‌کردم

دیگر خیلی گناه کرده‌ای، توبه فایده‌ای ندارد!

تو که همیشه ضعیف هستی، نمی‌توانی تغییر کنی!

هدفم این بود که تو را در چرخه گناه نگه دارم و از بازگشت به خدا مأیوس کنم.

چگونه مقاومت کنی؟

آگاهی: بدان که شیطان همیشه در کمین است.

تفکر قبل از عمل: قبل از هر تصمیمی، بپرس

آیا این کار رضایت خدا را دارد؟

توبه و بازگشت: حتی اگر افتادی، بلند شو و به رحمت خدا امیدوار باش.

دعا و ارتباط با خدا: از خدا کمک بخواه تا تو را از وسوسه‌ها حفظ کند.

به یاد داشته باش: شیطان دشمن آشکار توست (قرآن، یوسف: ۵)،

اما خداوند همیشه یاور توست اگر بخواهی راه درست را انتخاب کنی.


نوشته شده در تاريخ دوشنبه چهارم فروردین ۱۴۰۴ توسط ميثم

مرد شامی از امیرمؤمنان (علیه السلام) پرسید: «چرا «تُبّع» را تبّع نامیدند»؟

حضرت فرمود: «زیرا وی غلامی نویسنده بود و برای پادشاهی‌که پیش از وی حکمرانی می‌کرد کتابت می‌نمود و هرگاه نامه‌ای می‌نگاشت [در ابتدای آن] می‌نوشت:

به‌نام خدایی‌که آنچه خورشید بر آن می‌تابد و باد بر آن می‌وزد را آفرید.

آن پادشاه گفت:

نامه‌را به‌نام پادشاه رعد (که نام خودش بود) آغاز کن.

او گفت: من فقط به‌نام معبودم آغاز می‌کنم و آن‌گاه خواسته‌ی تو را در نظر می‌گیرم.

خداوند عزّوجلّ نیز از آن غلام قدردانی کرد و پادشاهی آن سلطان را به وی داد و مردم نیز از او تبعیّت و پیروی کردند؛ از این رو به «تُبّع» معروف گشت».

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۱۴، ص۱۸۶

بحارالأنوار، ج۷۳، ص۴۹


برچسب‌ها: تبع
نوشته شده در تاريخ پنجشنبه نهم اسفند ۱۴۰۳ توسط ميثم

برای یکی از شهدا مراسم گرفته بودند. دوستی گفت، با ابراهیم و چند نفر از رفقا جلوی مسجد ایستاده بودیم. پیرمردی جلو آمد. او را نمی‌شناختم، پدر شهید بود. همان که ابراهیم پسرش را از بالای ارتفاعات آورده بود.

سلام کردیم و جواب داد. لحظاتی بعد گفت آقا ابراهیم ممنونم، زحمت کشیدی، اما پسرم از دست شما ناراحت است!

لبخند از چهره همیشه خندان ابراهیم رفت. چشمانش گرد شده بود. بغض گلوی پیرمرد را گرفته بود. چشمانش خیس از اشک بود و بعد ادامه داد که : شب گذشته پسرم را در خواب دیدم. می‌گفت در مدتی که ما گمنام و بی‌نشان بر خاک جبهه افتاده بودیم، هر شب مادر سادات، حضرت زهرا(سلام الله علیها) به ما سر می‎زد، اما از وقتی پیدا شدم، دیگر چنین خبری نیست. می‌گویند شهدای گمنام مهمانان ویژه حضرت صدیقه هستند.

دانه‌های درشت اشک از گوشه چشمان ابراهیم روان بود. ابراهیم گمشده‌اش را پیدا کرده بود؛ گمنامی.

ابراهیم همیشه می‌گفت خوشگل‌ترین شهاد.ت را می‌خواهم. اگر جایی بمانی که کسی تو را نشناسد، خودت باشی و مولا هم بالای سرت بیاید و سرت را به دامن بگیرد، این خوشگل‌ترین شهادت است.

سرانجام ابراهیم هادی در ۲۲ بهمن سال ۶۱ پس از پنج روز که در کانال کمیل واقع در فکه مقاومت کرد، در عملیات والفجر مقدماتی، بعد از فرستادن رزمندگان باقی مانده به عقب، تنهای تنها با خدا همراه شد. دیگر کسی او را ندید. او همیشه از خدا می‌خواست که گمنام بماند؛ چرا که گمنامی صفت یاران خداست. خدا هم دعایش را مستجاب کرد. ابراهیم سال‌هاست که گمنام و غریب در فکه مانده تا خورشیدی برای راهیان نور باشد.

[برگرفته از کتاب سلام بر ابراهیم]


نوشته شده در تاريخ شنبه چهارم اسفند ۱۴۰۳ توسط ميثم

الصّادق (علیه السلام):

عَنْ سَیْفٍ التَّمَّارِ قَالَ قَالَ أَبُوعَبْدِ‌اللَّهِ (علیه السلام) إِنَّ سَعِیدَ‌بْنَ‌عَبْدِ الْمَلِکِ قَدِمَ حَاجّاً فَلَقِیَ أَبِی (علیه السلام) فَقَالَ إِنِّی سُقْتُ هَدْیاً فَکَیْفَ أَصْنَعُ فَقَالَ أَطْعِمْ أَهْلَکَ ثُلُثاً وَ أَطْعِمِ الْقَانِعَ ثُلُثاً وَ أَطْعِمِ الْمِسْکِینَ ثُلُثاً قُلْتُ الْمِسْکِینُ هُوَ السَّائِلُ قَالَ نَعَمْ وَ الْقَانِعُ یَقْنَعُ بِمَا أَرْسَلْتَ إِلَیْهِ مِنَ الْبَضْعَهًِْ فَمَا فَوْقَهَا وَ الْمُعْتَرُّ یَعْتَرِیکَ لَا یَسْأَلُکَ.


اسیف‌تمّار گوید: امام‌صادق فرمودند: «سعیدبن عبدالملک به حجّ آمده بود که پدرم را دید و از ایشان پرسید: «من با خود قربانی آورده ام، با آن چه کنم»؟

پدرم به او فرمود: «یک سوّم گوشت قربانی را به خانواده ات بده، یک سوّم را به قانع و یک سوّم دیگر را به مسکین بده».

من پرسیدم: «آیا مسکین همان است که گدایی می‌کند»؟

فرمود: «آری؛ و «قانع» محتاجی است که به آنچه برایش فرستی بسنده کند، پاره‌ای گوشت باشد یا بیشتر؛ و «معتر» محتاجی است که خود را در معرض دید تو قرار می‌دهد ولی درخواستِ کمک نمی‌کند».


تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۹، ص۶۶۴ معانی الأخبار، ص۲۰۸ / البرهان/ نورالثقلین


برچسب‌ها: قربانی
نوشته شده در تاريخ شنبه چهارم اسفند ۱۴۰۳ توسط ميثم


رسول الله وصيت كرده اند كه هر روز خرما بخوريم به خصوص صبح 3 و يا 5 و يا 7 دانه بخوريم. اما بهتر است که 7 دانه بخوريم.


چرا پيامبر (ص) وصيت كرده اند كه خرما را به شكل فرد بخوريم نه زوج؟


فايده ي خوردن خرما به شكل فرد چيست و چرا وصيت كرده اند به خوردن خرما و نه ميوه ای ديگر؟!!!
تحقيقات علمي نشان داده است كه خوردن خرما باعث توليد انرژي در بدن مي شود كه بصورت طيف آبي رنگ و نامرئي تمام اطراف بدن را فرا مي گيرد و بدن را از ورود جن و شيطان و سحر و چشم درامان نگاه مي دارد ؛ بشرطي كه ما خرما را بصورت فرد مصرف كنيم. ( 3 یا 5 یا 7 عدد)


اما چه اتفاقي مي افتد اگر خرما را بصورت دانه هاي زوج مصرف كنيم؟
در اين صورت خرما بصورت شكر در بدن ذخيره شده و باعث بيماري قند مي شود.


دانشمندان جهان شگفت زده اند كه پيامبر چگونه از زمان هاي قديم راه حلي برای دفاع از ورود شيطان و جن را به ما داده است.

واقعا خرما دارویی عجیب است اگر کم‌خونی دارید نیاز نیست قرص و کپسول های شیمیایی استفاده کنید فقط روزی چند عدد خرما بخورید، کم‌خونی شما برطرف خواهد شد. کبدتان چرب یا بزرگ است روزی هفت عدد خرما صبحانه میل کنید چربی شما، قطعا آب می‌شود.


اگر سرد مزاج هستید حتما روزی سه عدد خرما بخورید. سرطان تهدیدی جدی برای هر انسان است آیا می دانید راه پیش گیری و علاج آن خرما است.

در روایت داریم رسول الله ﷺ فرمودند: خانه‌ای که در آن خرما نیست، قطعا آن خانواده گرسنه هستند.


برچسب‌ها: خرما
نوشته شده در تاريخ سه شنبه شانزدهم بهمن ۱۴۰۳ توسط ميثم

حَدَّثَنَا أَبِي رَضِيَ اَللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى اَلْعَطَّارُ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ هَارُونَ عَنْ أَبِي يَحْيَى اَلْوَاسِطِيِّ بِإِسْنَادِهِ رَفَعَهُ إِلَى أَمِيرِ اَلْمُؤْمِنِينَ عَلَيْهِ السَّلاَمُ :

أَنَّهُ مَرَّ بِالْقَصَّابِينَ فَنَهَاهُمْ عَنْ بَيْعِ سَبْعَةِ أَشْيَاءَ مِنَ اَلشَّاةِ نَهَاهُمْ عَنْ بَيْعِ اَلدَّمِ وَ اَلْغُدَدِ وَ آذَانِ اَلْفُؤَادِ وَ اَلطِّحَالِ وَ اَلنُّخَاعِ وَ اَلْخُصَى وَ اَلْقَضِيبِ.

فَقَالَ لَهُ رَجُلٌ مِنَ اَلْقَصَّابِينَ يَا أَمِيرَ اَلْمُؤْمِنِينَ مَا اَلْكَبِدُ وَ اَلطِّحَالُ إِلاَّ سَوَاءٌ فَقَالَ لَهُ كَذَبْتَ يَالُكَعُ اِئْتِنِي بِتَوْرَيْنِ مِنْ مَاءٍ آتِكَ بِخِلاَفِ مَا بَيْنَهُمَا فَأُتِيَ بِكَبِدٍ وَ طِحَالٍ وَ تَوْرَيْنِ مِنْ مَاءٍ فَقَالَ اُمْرُسْ كُلَّ وَاحِدٍ مِنْهُمَا فِي إِنَاءٍ عَلَى حَدٍِّّ فَمَرَسَهُمَا جَمِيعاً كَمَا أَمَرَ بِهِ فَانْقَبَضَتِ اَلْكَبِدُ وَ لَمْ يَخْرُجْ مِنْهُ شَيْءٌ وَ لَمْ يَنْقَبِضِ اَلطِّحَالُ وَ خَرَجَ مَا فِيهِ كُلُّهُ وَ كَانَ دَماً كُلُّهُ وَ بَقِيَ جِلْدُهُ وَ عُرُوقُهُ فَقَالَ هَذَا خِلاَفُ مَا بَيْنَهُمَا هَذَا لَحْمٌ وَ هَذَا دَمٌ

الخصال ج ۲، ص ۳۴۱ عنوان باب: الجزء الثاني > باب السبعة > حرم من الشاة سبعة أشياء

امير مؤمنان به قصاب ها گذر كرد و آن‌ها را از فروش هفت عضو گوسفند جلوگيرى كرد از فروش خون و غده‌ها و گوشه‌هاى دل وسپرز(طحال) و مخ حرام و بیضه و ذكر(آلت)

مردى از قصاب ها گفت يا اميرالمؤمنين جگر سياه و سپرز يكى هستند؛فرمود اى دروغزن دروغ ميگوئى دو جام آب بياور تا اختلاف آنها را بيان كنم يك جگر سياه و و يك سپرز و دو جام آب آورد فرمود جگر را در جامى به هم بمال و بفشار و سپرز را در جام ديگر آنها را چنانچه فرمود در ميان آب فشرد جگر در هم كشيده شد و چيزى از آن بيرون نيامد ولى سپرز درهم نشد و همه خونى كه در آن بود كشيده شد ميان آب و پوست و رگهاى آن بجا ماند سپس فرمود اينست فرق ميان جگر سياه و سپرز. آن گوشت است و اين خون.


نوشته شده در تاريخ یکشنبه بیست و سوم دی ۱۴۰۳ توسط ميثم

نگویید از اهالی شام؛ بلکه بگویید از «اهل شوم»...

«عَن أَبِی‌عَبْدِ اللَّهِ عَنْ آبَائِهِ قَال: لَمَّا بَلَغَ امیرالمؤمنین أَمْرُ مُعَاوِیَهًْ وَ أَنَّهُ فِی مِائَهًْ أَلْفٍ قَالَ مِنْ أَیِّ الْقَوْمِ قَالُوا مِنْ أَهْلِ الشَّامِ قَالَ: لَا تَقُولُوا مِنْ أَهْلِ الشَّامِ وَ لَکِنْ قُولُوا مِنْ أَهْلِ الشُّومِ وَ هُمْ مِنْ أَبْنَاءِ مِصْرَ لُعِنُوا عَلی لِسانِ داوُدَ فَجَعَلَ مِنْهُمُ الْقِرَدَةَ وَ الْخَنازِیرَ.»

«امام صادق علیه السلام در روایتی از پدرانش نقل فرموده است:

زمانی که مسأله‌ی عدم بیعت معاویه به اطّلاع امیرالمؤمنین علیه‌السلام رسید و اینکه او صدهزار نفر دارد، امام پرسید: «افرادش از کدام قوم هستند»؟

پاسخ دادند: «از اهالی شام». حضرت فرمود: «نگویید از اهالی شام. بلکه بگویید از اهل شوم. آن‌ها فرزندان و نوادگان مضر هستند که داود علیه‌السلام آن‌ها را لعن و نفرین کرد و خداوند آن‌ها را به میمون و خوک تبدیل نمود»

امام صادق علیه السّلام مکرر میفرمودند:

وقتی امام حسین علیه‌السلام شهید شد، تمام مخلوقات خدا برای ایشان گریه کردند. جز «اهالی بصره»، «دمشق» و «آل عثمان».

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۴، ص۱۳۰ بحارالأنوار، ج۳۳، ص233


برچسب‌ها: اهالی شوم
نوشته شده در تاريخ دوشنبه هشتم مرداد ۱۴۰۳ توسط ميثم

شریح‌بن‌هانی گوید: در جنگ جمل یک نفر اعرابی بلند شد و گفت: «ای امیرالمؤمنین (علیه السلام)! آیا می‌گویی خداوند واحد است»؟

مردم به او حمله کردند و گفتند: «ای اعرابی آیا نمی‌بینی که امیرالمؤمنین (علیه السلام) در چه حالی از دل‌مشغولی است»؟

امیرالمؤمنین (علیه السلام) فرمود: «رهایش کنید، آنچه این اعرابی می‌خواهد همان است که ما از این قوم می‌خواهیم».

سپس فرمود: «ای اعرابی! سخن گفتن از اینکه خدا یکی است چهار قسم است، دو قسم آن بر خدا جایز نیست، ولی دو قسم آن را می‌توان بر خدا ثابت نمود، آن دو قسمی که جایز نیست این است که شخص بگوید: خدا یکی است و منظور از لحاظ شمارش و عدد باشد، این جایز نیست، چون چیزی که دوّمی ندارد داخل در باب اعداد نیست، آیا نمی‌بینی که هر کس بگوید: خداوند سوّمی از سه تاست کافر شده است؟

همچنین اگر بگوید: خدا یکی از مردم است و منظور او نوعی از جنس باشد این نیز روا نیست، چون تشبیه است و پروردگار، برتر از آن است. و امّا دو وجهی که جایز است، سخن شخص است که بگوید: خدا یکی است و در میان موجودات مانند ندارد، پروردگار ما چنین است و نیز سخن شخص که بگوید: خداوند از نظر معنا یکی است و منظورش این باشد: خدا نه در وجود و نه در عقل و نه در وهم قابل قسمت نیست، پروردگار ما چنین است.

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۴، ص۱۸۲

التوحید، ص۸۳

متشابه القرآن، ج۱، ص۱۰۲


نوشته شده در تاريخ دوشنبه سیزدهم فروردین ۱۴۰۳ توسط ميثم

امام صادق (علیه السلام)- سلیمان‌بن‌خالد گوید: به امام صادق (علیه السلام) عرض کردم: فدایت گردم، مردم می‌گویند که آدم (علیه السلام) دخترش را به نکاح پسرش درآورد

. ابوعبدالله (علیه السلام) فرمود: مردم چنین چیزی گفته‌اند ولی ای سلیمان! آیا نشنیده‌ای که پیامبر فرمود: «اگر می‌دانستم که آدم دخترش را به ازدواج پسرش درآورده، من نیز زینب را به ازدواج قاسم در می‌آوردم و این‌گونه نبود که از دین آدم (علیه السلام) روی‌گردان شوم»؟ گفتم: «فدایت شوم، مردم گمان می‌کنند که قابیل، هابیل را تنها به‌خاطر اختلاف درباره‌ی گرفتن خواهرهایشان کشته است». و فرمود: «ای سلیمان! چنین می‌گویی؟ آیا شرم نمی‌کنی اگر بخواهی این حرف را در برابر نبی خدا آدم بازگو نمایی»؟ گفتم: «پس به‌خاطر چه قابیل، هابیل را کشت»؟

فرمود: «به خاطر وصیّت». آنگاه فرمود: «ای سلیمان! همانا خداوند تبارک‌وتعالی به آدم (علیه السلام) وحی نمود تا وصیّت و اسم اعظم الهی را به هابیل دهد؛ حال آنکه قابیل بزرگ‌تر بود». این سخن به قابیل رسید و خشمگین گشت و گفت: من به کرامت و وصیّت اولی‌ترم. پس آدم (علیه السلام) به فرمان خداوند ایشان را امر کرد تا قربانی پیشکش کنند و چنین کردند و خدا قربانی هابیل را پذیرفت و قابیل نیز رشک ورزید و او را کشت».

گفتم: «فدایت شوم، پس فرزندان آدم (علیه السلام) چگونه فرزنددار شدند؟ آیا زنی غیر از حوّا وجود داشت و مرد دیگری غیر از آدم وجود داشت»؟

فرمود: «ای سلیمان! خداوند، قابیل را از حوّا روزی آدم (علیه السلام) نمود و فرزند پسرشان پس از وی، هابیل بود و چون قابیل به سن مردی رسید، خداوند جنّی مونث، ظاهر ساخت و آدم (علیه السلام) را امر کرد تا وی را به ازدواج قابیل درآورد و آدم (علیه السلام) چنین کرد و قابیل نیز به آن زن خرسند گشت و قانع بود و زمانی که هابیل به سنّ مردانگی رسید، خداوند برای وی حوری‌ای پدیدار کرد و به آدم (علیه السلام) فرمان داد تا وی را به همسری هابیل درآورد و چنین کرد و هابیل زمانی کشته شد که حوری باردار بود و پسرکی زایید و آدم او را هبة الله نامید و خداوند به آدم (علیه السلام) وحی نمود تا وصیّت و اسم اعظم را به او ده و حوّا نیز پسرکی به دنیا آورد که آدم (علیه السلام) وی را شیث نامید و چون به سنّ مردانگی رسید، خداوند برای او نیز یک حوری فرستاد و به آدم (علیه السلام) وحی کرد تا وی را به ازدواج شیث درآورد و چنین کرد و این حوری دخترکی زاد و آدم (علیه السلام) آن را حوره نامید و چون این دخترک بزرگ شد، آدم (علیه السلام) او را که دختر شیث بود به ازدواج هبهًْ الله درآورد و نسل آدم (علیه السلام) از آن دو پدید آمد. هبه الله درگذشت و خداوند به آدم (علیه السلام) فرمود: وصیّت و اسم اعظم و آنچه که از علم نبّوت به تو آموختم و اسمایی که فراگرفته‌ای را به شیث فرزندت واگذار. و این حدیث داستان ایشان است، ای سلیمان»!

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۳، ص۷۱۶

بحار الأنوار، ج۱۱، ص۲۴۵/ البرهان/ نورالثقلین

روایت دوم

امام صادق (علیه السلام)- خداوند به آدم (علیه السلام) وحی کرد که:

علم من بر این رفته است که زمین را خالی از عالمی که دین من با او شناخته شود نکنم و اینکه آن عالم را از نسل تو خارج کنم. پس به اسم اعظم من و به میراث نبوّت و آن اسمائی که تماماً به تو آموختم و آن میراثی که مخلوقات به آن نیازمند هستند بنگر و آن را به هابیل بده و فرمود: آدم (علیه السلام) این کار را در مورد هابیل انجام داد. وقتی قابیل از این کار آدم آگاه شد، خشمگین شد و به سوی آدم آمد و به او گفت: «ای پدر آیا من از برادرم بزرگتر نیستم؛ و در آنچه در مورد او انجام دادی شایسته تر نیستم»؟ پس آدم گفت: «ای فرزند من! امر در دست خداست و به هرکس بخواهد می دهد. اگرچه تو فرزند بزرگ من هستی ولی خداوند چیزی را به او اختصاص داد که همیشه شایستگی آن را دارد. اگر به خلاف آنچه گفتم اعتقاد داری و مرا تصدیق نمی کنی پس هر دوی شما قربانی بیاورید».

هرکدام از شما قربانی اش پذیرفته شود او نسبت به دوستش بر این فضل و رحمت شایسته تر است». فرمود: در آن زمان آتشی بر قربانی خارج شده و قربانی را می خورد. هابیل و قابیل خارج شده و همان طور که خداوند متعال در کتابش ذکر کرده است قربانی آوردند؛ وَ اتْلُ عَلَیْهِمْ نَبَأَ ابْنَیْ آدَمَ بِالْحَقِّ إِذْ قَرَّبا قُرْباناً فَتُقُبِّلَ مِنْ أَحَدِهِما وَ لَمْ یُتَقَبَّلْ مِنَ الْآخَرِ. فرمود: «قابیل صاحب کشت و زرع بود و گندم پس مانده و نامرغوبی را پیش آورد و هابیل صاحب گلّه بود از میان آن قوچ فربه ای از بهترین گوسفندانش را پیش آورد و آتش قربانی هابیل را خورد و قربانی قابیل را نخورد. ابلیس که لعنت خدا بر او باد نزد قابیل آمد و گفت: «ای قابیل این مسأله ای که تو در آن هستی هیچ نیست چون فقط تو و برادرت هستید. اگر شما صاحب فرزند شوید و نسل شما زیاد شود فرزندان نسل او بر فرزندان نسل تو به خاطر آنچه پدرت به او اختصاص داده است فخر فروشی خواهند کرد. همچنین چون آتش قربانی او را قبول کرده و قربانی تو را رها کرده است. ولی اگر تو او را بکشی پدرت چاره ای نخواهد داشت جز اینکه آنچه را به او داده به تو اختصاص دهد». گفت: «قابیل به سمت هابیل حمله برد و او را کشت».

روایت سوم، آتش پرستی قابیل

امام صادق (علیه السلام)- هنگامی که قابیل دید آتش، قربانی هابیل را پذیرفت و قربانی او را اعتناء نکرد شیطان به وی گفت: «علّت پذیرفته‌شدن قربانی هابیل آن است که او این آتش را می‌پرستد پس تو نیز آن را عبادت کن». قابیل در جواب شیطان گفت: «آتشی را که هابیل پرستیده عبادت نمی‌کنم ولی نسبت به آتش دیگر حرفی ندارم و قربانی برایش می‌برم». این بار آتش جدید قربانی وی را پذیرفت از این رو قابیل آتشخانه‌ای بنا کرد و در آن آتش افروخت و به آن تقرّب می‌جست و عبادتش می‌کرد و بدین ترتیب از پروردگار عزّوجلّ به‌طور کلّی غافل گردید و همین سبب شد که آتش‌پرستی در دودمانش به میراث باقی ماند.

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۳، ص۷۱۴

نورالثقلین


نوشته شده در تاريخ یکشنبه دوازدهم فروردین ۱۴۰۳ توسط ميثم

پیامبر (صلی الله علیه و آله)- اسماعیل‌بن‌ابی‌رافع از پیامبر (صلی الله علیه و آله) روایت می‌کند:

و چون خدای تعالی خواست که دانیال را قبض روح کند به او فرمان‌داد که نور و حکمت خدا را به فرزندش مکیخا دهد و او نیز چنین کرد و در این اوقات هرمز شصت و سه‌سال و سه‌ماه و چهار روز سلطنت کرد و پس از او بهرام بیست و شش‌سال پادشاهی‌کرد و ولیّ امر خداوند مکیخا فرزند دانیال و اصحاب مؤمن و شیعیان صدّیق او بودند، امّا آن‌ها در آن زمان نمی‌توانستند ایمانشان را ظاهر ساخته و از آن سخن بگویند و بعد از آن بهرام فرزند بهرام به‌مدّت هفت سال پادشاهی کرد و در زمان او در سلسله‌ی رسولان انقطاع حاصل شد و فترت پدید آمد، امّا ولیّ امر خداوند همان مکیخا فرزند دانیال و اصحاب مؤمن او بودند.

و چون خدای تعالی خواست که او را قبض‌روح کند، در خواب به او وحی کرد که نور و حکمت خدا را در اختیار فرزندش انشو قرار دهد. و فترت بین عیسی (علیه السلام) و محمّد (صلی الله علیه و آله) چهار صد و هشتاد سال به طول انجامید و اولیای خدای تعالی در زمین و در این مدّت فرزندان انشوبن‌مکیخا بودند که یکی بعد از دیگر مواریث نبّوت را به ارث می‌بردند و خدای تعالی آنان را بر می‌گزید.

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۳، ص۶۸۰

کمال الدین و تمام النعمهًْ، ج۱، ص۲۲۴/ نورالثقلین


نوشته شده در تاريخ جمعه دهم فروردین ۱۴۰۳ توسط ميثم

امام صادق (علیه السلام)- محمّدبن‌عبدالله از یکی از یارانش نقل می‌کند: به امام صادق (علیه السلام) عرض کردم: «فدایت شوم! چرا خداوند، گوشت مردار و خون و گوشت خوک را حرام کرده است»؟

فرمود: «همانا خدای تبارک‌وتعالی این چیزها را به‌خاطر رغبت و تمایل خودش به آنچه حرام کرده یا صرف‌نظر و روی‌گردانی خودش از آنچه حلال نموده، بر بندگانش حرام یا حلال نکرده است، بلکه خود موجودات را آفریده و می‌داند که با چه چیزی بدن‌های موجودات استوار می‌گردد و به صلاح است؛ پس آن‌ها را از سر تفضّل خویش بر ایشان و مصلحت آنان حلال نمود و مباح دانست و می‌داند که چه چیز به آن‌ها زیان می‌رساند؛ پس آنان را از آن منع نمود و بر ایشان حرام کرد و آنگاه حرام را برای مضطر، مباح ساخت و در زمانی که بدنش به جز به آن، تاب بقا نداشته، آن را بر ایشان حلال نمود و امر نمود که به هنگام ناچاری، تنها به اندازه‌ی کفایت از آن بخورد نه بیشتر».

سپس فرمود: «امّا مردار، کسی به آن نزدیک نشود و از آن نخورد، مگر آنکه بدنش ضعیف گردد و پیکرش فرتوت گردد و قوایش به سستی گراید و نسلش منقطع گردد و مردار خورده جز به مرگ ناگهانی نمی‌میرد. امّا خون، بدانکه کَلَب (بیماری هاری) می‌آورد و سنگدلی و رأفت و رحمت انسان را می‌کاهد و خون خورده ایمن نیست که فرزند یا والدین خود را هم بکشد و دوستان صمیمی اش از وی ایمن نیستند و هرکه با او همنشین باشد، از وی چندان در امان نمی‌باشد. امّا درباره‌ی گوشت خوک، باید بدانی‌که خداوند، قومی را درصورت چیزی شبیه خوک و میمون و خرس، مسخ نمود و البتّه خوک از جمله مسخ شده‌ها نمی‌باشد، ولی خداوند از خوردن شبیه آن مسخ شده‌ها نیز نهی نمود تا از آن‌ها استفاده نجویند و عقوبت آن‌ها نادیده گرفته نشود. امّا خمر را خداوند به‌خاطر تأثیرش بر آدمی و فساد انگیز بودنش حرام نمود». حضرت فرمود: «همانا دائم الخمر، همچون بت‌پرست است و شراب، وی را دچار لرزش می‌کند و نورش را می‌زداید و جوانمردی‌اش را بر باد می‌دهد و او را به جسارت در محارم، از جمله خون‌ریختن و ارتکاب زنا می‌کشاند و ایمن نیست از آنکه چون مست، درحالی‌که خود آگاه نیست بر اندرونی ممنوعه خود تعدّی نماید و میگسار به جز شر، سراغ چیز دیگر نمی‌رود».

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۳، ص۵۷۰

تهذیب الأحکام، ج۹، ص۱۲۸/ البرهان


نوشته شده در تاريخ چهارشنبه هشتم فروردین ۱۴۰۳ توسط ميثم


1_ افشای اسرار پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله

2_ نقشه ریزی برای مسموم کردن پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله

3_ تهمت زدن به ماریه قبطیه

4_ حسادت بر حضرت خدیجه سلام الله عليها

5_ دشمنی با حضرت زهرا سلام الله عليها

6_ برپاکردن جنگ جمل با همکاری طلحه و زبیر

7_ تحریک کردن مردم به مبارزه با آن حضرت حتی بعد از جنگ جمل

8_ شادی در شهادت حضرت آیت الله العظمى آقا امیر المؤمنين علی بن ابی طالب علیه السلام

9_ امتناع از ذکر نام حضرت آیت الله العظمى آقا امیر المؤمنين علی بن ابی طالب علیه السلام به جهت دشمنی

10_ اظهار کینه هنگام تشیع امام حسن مجتبی علیه السلام

11_ نامگذاری غلامش به نام عبدالرحمن به جهت محبت ابن ملجم

12_ او خودش مردم را به کشتن عثمان تحریک می کرد، ولی پس از بیعت مردم با حضرت آیت الله العظمى آقا امیر المؤمنين علی بن ابی طالب علیه السلام _ به جهت کینه ای که با حضرت داشت _ گفت ؛ عثمان مظلوم کشته شده و من به خونخواهی او قیام می کنم

13_ هنگامی که به حوأب رسید و سگان بر او پارس کردند، کلام پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله را در نهی از جنگ با حضرت آیت الله العظمى آقا امیر المؤمنين علی بن ابی طالب علیه السلام به یاد آورد، ولی بر مخالفت خویش اصرار ورزید

14_ او دستور داد به کشتن صحابی پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله عثمان بن حنيف _ حاکم بصره از طرف حضرت آیت الله العظمى آقا امیر المؤمنين علی بن ابی طالب علیه السلام _ پس از وساطت دیگران از کشتن او صرف نظر کرد ولی به دستور او موهای سر و صورت و ابروی او را کندند، و او را حبس کردند

15_ در خانه ی پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله تصرف بی جا کرد و ابوبکر و عمر را در آنجا به خاک سپرد

16_ حضرت آیت الله العظمى آقا امیر المؤمنين علی بن ابی طالب علیه السلام او را از شرافت ام المؤمنين بودن طلاق داد،

📚 1_ بحارالأنوار ج 22 ص 230 تفسیر سوره ی تحریم آیه ی 3

2_ تفسیر قمی ج 2 ص 375_376، بحارالأنوار ج 22 ص 239 _ 241_246

3_ بحارالأنوار ج 22 ص 153_155

4_ صحیح بخاری ج 4 ص 230_231، ج 6 ص 158، ج 7 ص 76، ج 8 ص 195،
صحيح مسلم ج 7 ص 133_134
کنزالعمال ج 16 ص 692_693

5_ بحارالأنوار ج 22 ص 236 _238_242

6_ بحارالأنوار ج 32

6_ بحارالأنوار ج 32 ص 341

7_بحارالأنوار ج 32 ص 340_341

8_ بحارالأنوار ج 42 ص 20، پاورقی ج 28 ص 150
تاریخ طبری ج 2 ص 433
مسند احمد ج 6 ص 34_ 228

9_ بحارالأنوار ج 32 ص 342

10_ بحارالأنوار ج 32 ص 341_342

11_ بحارالأنوار ج 32 ص 126_136_137_142_143_167

12_ بحارالأنوار ج 32 ص 118_139_146_147_281

13_ تذكرة الخواص ص 69

14_ الاستيعاب ج 1 ص 368

15_ نهج الحق ص 369

16_ احتجاج ص 164 _198
الصراط المستقيم ج 3 ص 169
الطرف ص 35
ارشاد القلوب ج 2 ص 377
اثبات الوصية ص 133
بحارالأنوار ج 28 ص 107
بحارالانوار ج 32 ص 267_268_278
بحارالأنوار ج 33 ص 249
بحارالأنوار ج 38 ص 350
اساس ایمان ص 420_421

الهی ‌بِحَقِ ‌السّیدة‌ زِینَب ْ‌سَلٰام ُ‌اَللّهْ‌ عَلَیْها َّ‌عَجّل‌ لِوَلیکَ‌ الغَریبِ‌ المَظلومِ الوَحید الطرید


برچسب‌ها: عایشه
نوشته شده در تاريخ سه شنبه هفتم فروردین ۱۴۰۳ توسط ميثم

امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف)- سعدبن‌عبدالله قمّی گوید:

امام عسکری (علیه السلام) فرمود: «ای سعد! برای چه آمده‌ای»؟

گفتم: «احمدبن‌اسحاق مرا به دیدار مولایمان تشویق کرد».

فرمود: «و مسائلی که می‌خواستی بپرسی چه»!

گفتم: «ای مولای من آن مسائل نیز بر حال خود است».

فرمود: «از نور چشمم بپرس»! و به آن پسر بچه اشاره فرمود و آن پسر بچه گفت: «از هر چه می‌خواهی بپرس».

پرسیدم: «به چه دلیل مردم نمی‌توانند برای خود امام انتخاب کنند»؟

فرمود: «امام خوب یا بد»؟ گفتم: «امام خوب و شایسته».

فرمود: «امکان دارد انتخابی که می‌کنند به جای خوب بد از کار در آید با اینکه هیچ‌کس اطّلاع از دل دیگری ندارد که چه چیز به خاطرش می‌گذرد؟ فکر خوب یا فکر بد».

گفتم: «آری ممکن است».

فرمود: «همین موجب نداشتن چنین اختیاریست که با دلیلی برای تو توجیه کردم که عقلت بپذیرد». تصدیق کردم.

فرمود: «بگو ببینم پیامبرانی که خداوند آن‌ها را برگزیده و کتاب آسمانی بر آن‌ها نازل کرده و ایشان را به وحی ممتاز نموده و عصمت بخشیده چون برجسته‌ترین افراد مردمند و از همه بهتر می‌توانند انتخاب نمایند اگر به ایشان اختیار بدهند که از جمله این پیامبران موسی و عیسی (علیها السلام) نیز هستند، با کمال عقل و دانشی که این دو داشتند آیا ممکن است انتخاب آن‌ها در مورد کسی که خیال می‌کردند مؤمن است منافق از کار در آید».

گفتم: «نه».

فرمود: «همین موسی (علیه السلام) با کمال عقل و دانشی که داشت و به او وحی می‌شد از میان قوم خود برای میقات خدا هفتاد نفر را انتخاب کرد با اینکه یقین داشت مؤمن و مخلص هستند این انتخاب برخلاف تصوّر او بر منافقین قرار گرفت. خداوند در این آیه به همین مطلب اشاره می‌کند: موسی برای وعده‌گاه ما از میان قومش هفتاد مرد را برگزید. (اعراف/۱۵۵). وقتی انتخاب پیامبری که خدا او را برگزیده بر شخص فاسدی قرار گیرد با اینکه او خیال می‌کرد صالح است می‌فهمیم اجازه انتخاب به کسی که از راز دل‌ها و افکار پنهان و آینده‌ی اشخاص خبر ندارد داده نشده».

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۳، ص۴۹۴

بحارالأنوار، ج۵۲، ص۸۵/ کمال الدین، ج۲، ص۴۶۱


نوشته شده در تاريخ سه شنبه هفتم فروردین ۱۴۰۳ توسط ميثم

بسم الله الرحمن الرحیم

نساء/ ۱۵۳)

يَسْئَلُكَ أَهْلُ الْكِتابِ أَنْ تُنَزِّلَ عَلَيْهِمْ كِتاباً مِنَ السَّماءِ فَقَدْ سَأَلُوا مُوسى أَكْبَرَ مِنْ ذلِكَ فَقالُوا أَرِنَا اللهَ‌ جَهْرَةً فَأَخَذَتْهُمُ الصَّاعِقَةُ بِظُلْمِهِمْ ثُمَّ اتَّخَذُوا الْعِجْلَ مِنْ بَعْدِ ما جاءَتْهُمُ الْبَيِّناتُ فَعَفَوْنا عَنْ ذلِكَ وَ آتَيْنا مُوسى سُلْطاناً مُبيناً [153]

اهل كتاب از تو مى‌‌خواهند كتابى از آسمان [يك‌جا] بر آن‌ها نازل كنى؛ [در‌حالى‌كه اين يك بهانه است]؛ آن‌ها از موسى، بزرگتر از اين را خواستند، و گفتند: «خدا را آشكارا به ما نشان ده»! و به خاطر ظلم و ستمشان، صاعقه آن‌ها را فرا گرفت. سپس گوساله [سامرى] را، پس از آن همه دلايل روشن كه براى آن‌ها آمد، [به خدايى] انتخاب كردند. ولى ما از آن در گذشتيم [و عفو كرديم] و به موسى، برهان آشكارى داديم.

====≈=========

العسکری (علیه السلام)- أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله) کَانَ قَاعِداً ذَاتَ یَوْمٍ بِمَکَّهًَْ بِفِنَاءِ الْکَعْبَهًِْ إِذَا اجْتَمَعَ جَمَاعَهًٌْ مِنْ رُؤَسَاءِ قُرَیْشٍ فَقَالَ بَعْضُهُمْ لِبَعْض تَعَالَوْا نَبْدَأْ بِتَقْرِیعِهِ وَ تَبْکِیتِهِ وَ تَوْبِیخِهِ وَ الِاحْتِجَاجِ عَلَیْهِ ... فَقَالَ أَبُوجَهْلٍ یَا مُحَمَّدُ (صلی الله علیه و آله) هَاهُنَا وَاحِدَهًٌْ أَلَسْتَ زَعَمْتَ أَنَّ قَوْمَ مُوسَی (علیه السلام) احْتَرَقُوا بِالصَّاعِقَهًِْ لَمَّا سَأَلُوهُ أَنْ یُرِیَهُمُ اللَّهُ جَهْرَهًًْ قَالَ بَلَی قَالَ فَلَوْ کُنْتَ نَبِیّاً (صلی الله علیه و آله) لَاحْتَرَقْنَا نَحْنُ أَیْضاً فَقَدْ سَأَلْنَا أَشَدَّ مِمَّا سَأَلَ قَوْمُ مُوسَی (علیه السلام) لِأَنَّهُمْ زَعَمْتَ أَنَّهُمْ قَالُوا أَرِنَا اللهَ جَهْرَةً وَ نَحْنُ نَقُولُ لَنْ نُؤْمِنَ لَکَ حَتَّی تَأْتِیَ بِاللهِ وَ الْمَلائِکَةِ قَبِیلًا نُعَایِنُهُمْ ... فَقَال رَسُولُ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله) إِنَّ اللَّهَ یَا أَبَا جَهْلٍ إِنَّمَا دَفَعَ عَنْکَ الْعَذَابَ لِعِلْمِهِ بِأَنَّهُ سَیُخْرِجُ مِنْ صُلْبِکَ ذُرِّیَّهًًْ طَیِّبَهًًْ عِکْرِمَهًَْ ابْنَکَ وَ سَیَلِی مِنْ أُمُورِ الْمُسْلِمِینَ مَا إِنْ أَطَاعَ اللَّهَ فِیهِ کَانَ عِنْدَ اللَّهِ جَلِیلًا وَ إِلَّا فَالْعَذَابُ نَازِلٌ عَلَیْکَ وَ کَذَلِکَ سَائِرُ قُرَیْشٍ السَّائِلِینَ لَمَّا سَأَلُوا مِنْ هَذَا إِنَّمَا أُمْهِلُوا لِأَنَّ اللَّهَ عَلِمَ أَنَّ بَعْضَهُمْ سَیُؤْمِنُ بِمُحَمَّدٍ (صلی الله علیه و آله) وَ یَنَالُ بِهِ السَّعَادَهًَْ فَهُوَ لَا یَقْتَطِعُهُ عَنْ تِلْکَ السَّعَادَهًِْ وَ لَا یَبْخَلُ بِهَا عَلَیْهِ أَوْ مَنْ یُولَدُ مِنْهُ مُؤْمِنٌ فَهُوَ یُنْظِرُ أَبَاهُ لِإِیصَالِ ابْنِهِ إِلَی السَّعَادَهًِْ وَ لَوْ لَا ذَلِکَ لَنَزَلَ الْعَذَابُ بِکَافَّتِکُمْ.

امام عسکری (علیه السلام)- روزی رسول خدا (صلی الله علیه و آله) نزدیک کعبه نشسته بود که جمعی از بزرگان قریش جمع شدند و به یکدیگر گفتند بیایید کار او را سخت کنیم و منکوب و توبیخش کنیم و با او بحث بکنیم. ابوجهل گفت: «ای محمّد! یک مسأله اینجا است و آن اینکه آیا تو گمان می‌کنی وقتی قوم موسی (علیه السلام) از او خواستند که خدا را به‌طور آشکارا ببینند، با صاعقه سوختند»؟ فرمود: «آری». گفت: «پس اگر تو نیز پیامبر خدایی ما را نیز بسوزان چون ما درخواستی سخت‌تر از قوم موسی (علیه السلام) داریم چون به گمان تو، آن‌ها گفتند أَرِنَا اللهَ جَهْرَةً امّا ما می‌گوییم به تو ایمان نمی‌آوریم مگر آنکه خدا و تمام فرشته‌هایش را یکجا بیاوری تا ما آن‌ها را ببینیم»... رسول خدا (صلی الله علیه و آله) فرمود: «ای اباجهل! خداوند عذاب را از تو دور کرد چون می‌دانست که در نسل تو فرزندی صالح، پسرت عکرمه به دنیا خواهد آمد. اموری بر مسلمانان خواهد گذشت که اگر خدا را در آنان اطاعت کنند، نزد خداوند دارای جلالت خواهند شد وگرنه عذاب خدا بر تو و بر سایر قریش که چنین درخواستی کردند نازل خواهد شد. خداوند به شما مهلت داده چون می‌داند که عدّه‌ای از شما به محمّد (صلی الله علیه و آله) ایمان خواهید آورد و به‌این‌واسطه به سعادت خواهید رسید لذا آن‌ها را از این سعادت محروم نمی‌کند و بر این کار بخل ندارد. حتّی اگر کسی در آینده فرزندش مؤمن به دنیا خواهد آمد، به پدرش مهلت داده شده تا فرزندش به سعادت برسد. اگر این چنین نبود عذاب همه‌ی شما را فرا می‌گرفت».

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۳، ص۴۹۲

بحارالأنوار، ج۹، ص۲۷۷/ الاحتجاج، ج۱، ص۳۵/ الإمام العسکری، ص۵۱۲


نوشته شده در تاريخ دوشنبه ششم فروردین ۱۴۰۳ توسط ميثم

مجاهد شهید ، امامزاده اعظم ، نبیره ی پیامبر اکرم صلی ا... علیه و آله و سلم ،پسر امام موسی کاظم علیه السلام برادر امام رضا علیه السلام و عموی امام محمدتقی علیه السلام ، سید ابراهیم المرتضی الاصغر ملقب به جلال الدین اشرف ، کنیت او به احتمالی ابوالحسن ، ابوابراهیم و همچنین ابوعلی است که در سال 180 هجری در شهر مدینه منوره چشم به جهان گشود و در چهاردهم ماه مبارک رمضان سال 233 هجری به شهادت رسید.........

ابوسعيد خوارزمي در مصنفات خويش نقل مي كند كه چون برادران حضرت امام رضا ‌‌علیه السلام كه در مدينه معلا بودند خبر ولايت عهدي او را شنيدند، به آرزوي ديدار او ، روانه آن بلاد گرديدند بعضي به بغداد آمده بعضي ديگر متوجه مرو شدند .درآن زمان امام رضا علیه السلام در مراسم مناظره علمی كه به دستور مامون، خليفه وقت بر پا شده بود , سر افراز بيرون امدند. مامون، به علت احساس خطر در حکومت خویش , امام را شهيد كردند . چون خبر شهادت امام به سادات رسيد به خون خواهي بر می خیزند، از آن جمله، به خروج زيد سوي بصره و سيد جلال به سمت بغداد مي توان اشاره نمود .امام رضا علیه السلام، امامزاده سيد حسن علیه السلام و بانو بي بي هيبت از يك مادر مطهر بنام فاطمه متولد شده اند كه دراين جمع سيد حسن(ابراهیم)(ملغب به جلال) كوچكترين بود.

بنابر فرمان امیرالمومنین علیه السلام در رویا به یکی از سادات ، رهبری و فرماندهی خون خواهی به اقا سیدجلال الدین (سید ابراهیم) سپرده می شود و جمیع سادات با فرماندهی ایشان راهی ایران می شوند که در مسیر ایران با لشکر حاکمان و والیان وقت زنجان، کردستان ، قزوین و گیلان مواجهه می شوند و جنگ هایی صورت می پذیرد که نهایتا حضرت در جنگ گیلان پیروز شده و حاکم این دیار می شوند....

یاران حضرت:

حسن بیک، شاهزاده هاشم، امیرسلطان، سیدعلی کیا، آقاسیدمحمد، اقا سید احمد، ملک شاهمیران، آنس وزیر

دشمنان حضرت:

کتل شاه حاکم گیلان، نعمان نوفل خلیفه وقت ، منصور دوانقی، باباملحد حاکم زنجان و کردستان، چل گوش ، سیاه گوش، چمنک

جهت مطالعه جنگ نامه حضرت سیدجلال الدین اشرف علیه السلام به ادامه مطلب مراجعه نمایید



ادامه مطلب
نوشته شده در تاريخ سه شنبه بیست و نهم اسفند ۱۴۰۲ توسط ميثم

دین اسلام نسبت به عید نوروز چه موضعی دارد؟

معلی بن خنیس قال: دخلت علی الصادق جعفربن محمد، علیه السلام، یوم النیروز فقال، علیه السلام، اتعرف هذا الیوم؟ قلت: جعلت فداک، هذا یوم تعظمه العجم و تتهادی فیه، فقال ابوعبدالله الصادق، علیه السلام، والبیت العتیق الذی بمکة ما هذا الامر قدیم افسره لک حتی تفهمه. قلت: یا سیدی ان علم هذا من عندک احب الی من ان یعیش امواتی و تموت اعدائی! فقال: یا معلی! ان یوم النیروز هوالیوم الذی اخذ الله فیه مواثیق العباد ان یعبدوه و لایشرکوا به شیئا و ان یؤمنوا برسله و حججه، و ان یؤمنوا بالائمه، علیه السلام، و هو اول یوم طلعت فیه الشمس، و هبت به الریاح، و خلقت فیه زهرة الارض، و هو الیوم الذی استوت فیه سفینة نوح، علیه السلام، علی الجودی، و هو الیوم الذی احیی الله فیه الذین خرجوا من دیارهم و هم الوف حذر الموت فقال لهم الله موتوا ثم احیاهم و هو الیوم الذی نزل فیه جبرئیل علی النبی صلی الله علیه وآله و هو الیوم الذی حمل فیه رسول الله صل الله علیه وآله امیرالمؤمنین علی، علیه السلام، منکبه حتی رمی اصنام قریش من فوق البیت الحرام فهشمها، و کذلک ابراهیم، علیه السلام، و هو الیوم الذی امر النبی، صل الله علیه وآله، اصحابه ان یبایعوا علیا، علیه السلام، بامرة المؤمنین، و هو الذی وجه النبی، صل الله علیه، علیا الی وادی الجن یاخذ علیهم بالبیعة له، و هو الیوم الذی بویع لامیرالمؤمنین، علیه السلام، فیه البیعة الثانیه، و هو الیوم الذی ظفر فیه باهل النهروان و قتل ذالثدیة و هو الیوم الذی یظهر فیه قائمنا و ولاة الامر و هو الیوم الذی یظفر فیه قائمنابالدجال فیصلبه علی کناسة الکوفة، و ما من یوم نیروز الا و نحن نتوقع فیه الفرج، لانه من ایامنا و ایام شیعتنا، حفظته العجم و ضیعتمو انتم ...

🌴معلی بن خنیس گوید: در روز نوروز بر امام صادق علیه السلام وارد شدم، ایشان فرمودند که آیا این روز را می شناسی؟ عرض کردم: فدایت گردم این روز، روزی است که غیر عربها (ایرانیان) آن را گرامی داشته و به یکدیگر هدیه می دهند،

🌴امام صادق، علیه السلام فرمودند: قسم به خانه عتیقی که در مکه هست این (تعظیم و هدیه دادن) ریشه طولانی و قدیمی دارد و برای تو آن را توضیح می دهم تا از آن مطلع شوی، گفتم: ای آقای من چنانچه این مطلب را از تو بیاموزم برای من بهتر از زنده شدن مردگانم و مردن دشمنان من است. حضرت فرمود: ای معلی! نوروز، روزی است که خداوند در آن از بندگان خویش میثاق گرفت که جز او را عبادت و پرستش نکرده و به او شرک نورزند و به فرستادگان و پیامبرانش و نیز ائمه هدی ایمان بیاورند.

🌴نوروز اولین روزی است که خورشید در آن طلوع کرد و باد در آن وزیدن گرفت و در آن روز درخشندگی زمین خلق شد. نوروز روزی است که کشتی نوح بر کوه جودی کناره گرفت و نوروز روزی است که افرادی که از خانه های خود خارج شده و به آزمایش الهی از دنیا رفتند، مجددا به دنیا بازگشتند. در این نوروز است که جبرئیل بر پیامبر اکرم، صل الله علیه وآله، نازل شد و درست در همین روز است که پیامبر اسلام، حضرت علی را بر شانه خود گذاشت تا او بتهای قریش را از بیت الحرام پایین کشید و آنها را درهم شکست.

🌴 نوروز روزی است که پیامبر به اصحابش دستور داد تا در مورد خلافت و ولایت مؤمنان با حضرت علی علیه السلام بیعت کنند و در همین نوروز بود که پیامبر، صل الله علیه وآله، علی، علیه السلام، را به سوی جنیان فرستاد برای او از آنان یعت بگیرد. نوروز روزی است که برای حضرت علی بیعت مجدد گرفته شد و نوروز روزی است که حضرت علی، علیه السلام، بر اهل نهروان پیروز شد و ذوالثدیه را کشت و نوروز روزی است که قائم ما در آن روز ظاهر می گردد و بالاخره نوروز روزی است که قائم ما در این روز بر دجال پیروز می شود و او را بر زباله دان کوفه آویزان می کند و هیچ نوروزی نیست مگر آنکه ما در آن روز توقع ظهور حضرت حجت، عجل الله تعالی فرجه الشریف، را داریم چرا که این روز، از روزهای ما و شیعیان ما است که عجم (ایرانیان) آنرا گرامی دشته ولی شما آنرا ضایع نمودید ...

⭐️بحارالانوار: ج۵۶، ص۹۲


برچسب‌ها: اسلام و نوروز
نوشته شده در تاريخ سه شنبه سوم بهمن ۱۴۰۲ توسط ميثم

این حدیث گوارای وجود نشردهندگان فضائل بی کران مولا امیرالمومنین علی علیه السلام

📌رسول خدا صَلی الله علیهِ و آله فرمود:

همانا خدای متعال فضایلی برای برادرم علی بن ابی طالب علیه السّلام قرار داده که جزاو کسی قادر به شمارش آن‌ها نیست.

پس هرکس فضیلتی از فضایل علی علیه السّلام را با اقرار به آن ذکر کند، خداوند گناهان گذشته و آینده او را می‌آمرزد هرچند با گناه دو عالم قدم به قیامت گذاشته باشد.

و هرکس فضیلتی از فضایل علی بن ابی طالب علیه السّلام را بنویسد، تا زمانی که اثری از آن نوشته برجاست، فرشتگان برای وی طلب آمرزش می‌کنند،

و هر کس به فضیلتی از فضایل وی گوش فرا دهد، خداوند گناهان شنیداری او را می‌آمرزد

و هر کس به نوشته ای نگاه کرد که فضایل او باشد، خداوند گناهان بصری وی را می‌آمرزد.

📌سپس رسول خدا صَلی الله علیهِ و آله فرمود:

نظر به علی بن ابی طالب علیه السّلام عبادت است، و یاد او عبادت است و ایمان بنده ای جز به قبول ولایت او و بیزاری جستن از دشمنانش، پذیرفته نمی شود.

📚بحارالانوار - جلد ۳۸، صفحه ۱۹۶

لعن الله عمر


نوشته شده در تاريخ چهارشنبه بیست و نهم آذر ۱۴۰۲ توسط ميثم

بسم الله الرحمن الرحیم

قالَ يا آدَمُ أَنْبِئْهُمْ بِأَسْمائِهِمْ فَلَمَّا أَنْبَأَهُمْ بِأَسْمائِهِمْ قالَ أَ لَمْ أَقُلْ لَكُمْ إِنِّي أَعْلَمُ غَيْبَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ أَعْلَمُ ما تُبْدُونَ وَ ما كُنْتُمْ تَكْتُمُونَ
بقره [33]

فرمود: «اى آدم! آنان را از اسامى [و اسرار] اين موجودات آگاه كن». هنگامى‌كه آدم آنان را آگاه كرد، خداوند فرمود: «آيا به شما نگفتم كه من، غيب آسمان‌ها و زمين را مى‌دانم؟! و مى‌دانم آنچه را شما آشكار مى‌كنيد، و آنچه را پنهان مى‌داشتيد!»

💐💐💐💐💐💐

العسکری (علیه السلام)- فَلَمَّا أَنْبَأَهُمْ عَرَفُوهَا أَخَذَ عَلَیْهِمُ الْعَهْدَ وَ الْمِیثَاقَ بِالْإِیمَانِ بِهِمْ وَ التَّفْضِیلِ لَهُمْ.

امام عسکری (علیه السلام) هنگامی‌که آدم (علیه السلام) فرشتگان را از اسماءشان [که همان نام‌های انبیا و ائمّه (علیهم السلام) بود] باخبر کرد، فرشتگان آن‌ها را شناختند و خداوند همان‌جا از فرشتگان عهد و میثاق گرفت که به انبیاء و ائمّه‌ی الهی (علیهم السلام) ایمان بیاورند و آن‌ها را برتر از دیگران بدانند.

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۱، ص۲۴۰ بحارالأنوار، ج۱۱، ص۱۱۷/ الإمام العسکری، ص۲۱۶/ البرهان

#الست

💐💐💐💐💐

الباقر (علیه السلام)- فَجَعَلَ آدَمُ (علیه السلام) حُجَّهًًْ عَلَیهِم.

امام باقر (علیه السلام) پس آدم (علیه السلام) را بر اینان (ملائکه) حجّت قرار داد.

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۱، ص۲۴۰ القمی، ج۱، ص۴۵


💐💐💐💐💐💐

العسکری (علیه السلام)- مَا کَانَ یَعْتَقِدُهُ إِبْلِیسُ مِنَ الْإِبَاءِ عَلَی آدَمَ (علیه السلام) إِذْ أُمِرَ بِطَاعَتِهِ وَ إِهْلَاکِهِ إِنْ سُلِّطَ عَلَیْهِ وَ مِنِ اعْتِقَادِکُمْ أَنَّهُ لَا أَحَدٌ یَأْتِی بَعْدَکُمْ إِلَّا وَ أَنْتُمْ أَفْضَلُ مِنْهُ بَلْ مُحَمَّدٌ (صلی الله علیه و آله) وَ آلُهُ الطَّیِّبُونَ أَفْضَلُ مِنْکُمُ الَّذِینَ أَنْبَأَکُمْ آدَمُ (علیه السلام) بِأَسْمَائِهِمْ.

امام عسکری (علیه السلام) آنچه پنهان کردند، چیزی است که ابلیس به آن معتقد بود و در ذهنش این مطلب وجود داشته که اگر زمانی به او دستور داده‌شد که از آدم فرمان بَرَد سرپیچی‌کند و هرگاه بر آدم (علیه السلام) چیرگی یافت، به هلاکتش کشانَد و نیز [آنچه شما فرشتگان پنهان می‌کنید] این است که شما می‌پنداشتید هرکس پس از شما پا به هستی گذارد، شما از او برترید؛ حال آن که محمّد (و خاندان پاکش (علیهم السلام) که آدم (علیه السلام) شما را از نام‌های ایشان باخبر ساخت از شما برترند.

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۱، ص۲۴۲ بحارالأنوار، ج۱۱، ص۱۱۷/ الإمام العسکری، ص۲۱۶/ البرهان
#تفسیر_روایی

https://t.me/mahdawiatt


نوشته شده در تاريخ دوشنبه بیست و هفتم آذر ۱۴۰۲ توسط ميثم

از #رسول_خدا صلّی‌الله‌علیه‌وآله روایت شده است که فرمودند: «سگ‌ها از ضعفای جن هستند! پس اگر کسی غذا می‌خورد و سگی در مقابل اوست، یا به آن سگ هم غذا بدهد یا دورش کند؛ زیرا سگ‌ها نَفسِ بدی دارند.» [۱]


(نوع خانواده‌هایی که سگ در خانه دارند، بخاطر حضور مستمرّ شیاطین و اجنّه کافر در محل زندگی‌شان، مشکلات روحی و خانوادگی فراوان دارند؛ اما در برابر دیگران این طور وانمود می‌کنند که خیلی خوش و خرّم هستند! آرامش و زندگی سالم، منحصراً در یاد و بندگی خداست.)


از حضرت #امیرالمؤمنین علیه‌السلام روایت شده است که فرمودند: «از نزديک شدن به سگ‌ها خوددارى کنید! زيرا اگر سگ‏ی كه بدنش خشک است به کسی برخورد نمايد، لازم است بر لباسش آب بپاشد و اگر آن سگ‏، بدنش تر و رطوبتی است، بايد جامه‌اش را بشويد.» [۲]


(از افرادی که سگ در منزل دارند، دوری کنید و به خانه‌هایشان نروید؛ که این برخورد شما، هم بخاطر عدم طهارت آن خانه است و هم جنبۀ تربیتی دارد.)
از حضرت #امام_صادق علیه‌السلام روایت شده است که در فرمایشی اجرت چند چیز را حرام اعلام فرمودند و از جمله آنها، خرید و فروش سگ غیرشکاری (خانگی و تزئینی) و شراب است! [۳]


(خرید و فروش سگ‌های غیرشکاری و تزئینی، حرام است؛ و البته پول‌های حرام معمولاً در راه‌های حرام نیز صرف می‌شوند!)
همچنین از آن حضرت روایت شده است که فرمودند: «خداوند متعال، مخلوقی نجس‌تر از سگ نیافرید و فرد ناصب (دشمن و دشنام دهنده به) ما اهل‌بیت، از سگ نجس‌تر است!» [۴]


از حضرت امام_کاظم علیه‌السلام روایت شده است که فرمودند: «سزاوار نیست که خانۀ هر یک از شما (شیعیان) از سه چیز خالی باشد که اینها آبادگر خانه هستند: گربه، کبوتر و خروس؛ پس اگر همراه خروس، أنيسه (یعنی مرغ) هم باشد چه بهتر، و گر نه برای کسی که قادر نیست اشکالی ندارد.» [۵]


(البته حضور گربه در خانه، به معنای آوردن آن به داخل اتاق‌ها و محل خواب و خوراک انسان نیست! چون حیوانی حرام گوشت و ادرار و مدفوعش نجس است؛ مقصود حضرت، سبک خانه‌های قدیم است که سر دیوار حیاط، راهی برای رفت و آمد گربه می‌گذاشتند؛ البته با #آپارتمان_نشینی، از بسیاری از این خیرات محروم شدیم!)


منابع:[۱] کافی (شیخ‌کلینی)، ج۶، ص۵۵۳، ح9

[۲] تحف العقول (ابن‌شعبة‌حرانی)، ص۱۱۵

[۳] من لایحضره الفقیه (شیخ‌صدوق)، ج۳، ص۱۷۱

[۴] علل الشرائع (شیخ‌صدوق)، ج۱، ص۲۹۲

[۵] مکارم الاخلاق (رضی‌الدین‌طبرسی)، ص۱۳۰


نوشته شده در تاريخ دوشنبه بیست و هفتم آذر ۱۴۰۲ توسط ميثم


استفاده کردن از کلمات کامل ، به جای "ع" ص"س"
متاسفانه بعضی از بزرگواران که در نشر معارف و مطالب و کلام و فضائل اهل بیت علیهم السلام فعالیت میکنند کم لطفی میکنند و در بکار بردن نام کامل اهل بیت علیهم السلام کم میگذارند.
اول از همه اینکه کسی که عشق به اربابان عالم داشته باشه در بالاترین مرتبه ی کلام نام حضرات معصومین علیهم السلام رو یاد آور و متذکر میشه
در اینجا به چند ادله در باب مخفف و خفیف شمردن نام اهل بیت علیهم السلام اشاره میکنیم

در ابتدا برخی از اساتید معتبر میگن ع در قدیم بجای کلمه علیه اللعنه استفاده می شده و از اختراعات معاویه حرامزاده بوده ....


دوم اینکه در صلوات خاصه حضرت زهرا سلام الله علیها در مفاتیح الجنان لعن شده به پری آسمان و زمین کسی که خفیف بشماره بی بی و حق بی بی رو که این شامل تمام حالات موجود در بی بی میشه که یکی از آنها بیان اسم معظمه بی بی هستش


سوما مثل مورد دوم در مورد امام زاده ها و فروع اصل در زیارت نامه آقا قمر بنی هاشم علیه السلام لعن کرده اند هر کسی را که خفیف بشماره آقا قمر العشیره علیه السلام را

چهارم افضل و اعظم و بالاترین مرتبه هرچیزی باید مختص بالاترین افراد یعنی اهل بیت علیهم السلام باشه! نه اضافه کردن پس وند و پیش وند حجة الاسلام و غیره برای افراد و مراجع ...
اما برای اهل بیت علیهم السلام که میشه در خلاصه ترین کلمات...(دقت داشته باشید ما منکر شان و مرتبه بزرگ مردان تشیع امثال علامه مجلسی و...نیستیم اما جا دارد اهل بیت علیهم السلام را کامل تر از علمای دین یاد آور شد)

پنجم نوشتن کلماتی چون - علیه السلام - سلام الله عليها '-و ...نوعی نوشتن فضیلت هستش و نوشتن هر نوع فضیلتی دارای ثوابی عظیم هستشکه قبلا طی احادیث متواتر ذکر شده است

و ششم اینکه افراد سود جو به جای صلوات الله عليه و "آله"
برای نگذاشته کلمه" آله"
و حفظ وحدت به ص اکتفا میکنند

و در آخر اینکه اگر کسی واقعا به اربابان عالم ارادت داشته باشد بدون مخفف کردن و خلاصه کردن و با استفاده از کلمات کامل اسماء متبرک اهل بیت علیهم السلام را ادا و بیان خواهد کرد...یعنی نوشتن "علیه السلام "انقدر سخت و طولانی و زمان بر هستش؟؟یا شیطان دوست نداره نوشته بشه؟؟
اگر نکته ای از زبان افتاد شما به بزرگواری خود ببخشید...
التماس دعا
الـلــَّهــُمَّ صَلِّ عَـلــَی مُحمـَّــــدٍ و علـــــي و آلِهمـــــا وَ عَجّـــِلْ فــَرَجَهــُـمْ وَأهْلِکْ عَدُوَّهــُمْ
بر دشمن مرتضی علی لعنت


نوشته شده در تاريخ پنجشنبه ششم مهر ۱۴۰۲ توسط ميثم

امام رضا (علیه السلام)می فرمایند:

سرّ اینکه به زنان نصف میراث مردان می‌رسد آن است که زن وقتی ازدواج نمود مال را از مرد می‌ستاند (مراد گرفتن مهریّه و نفقه است) ولی مرد پس از ازدواج باید مال [را به زن] اعطاء کند از این‌رو حظّ و نصیب او را بیشتر از نصیب زن قرار داده‌اند.

علّت دیگر برای دو برابر ارث‌بردن مردان از زنان این است که زن اگر محتاج باشد در گروه نان‌خورهای مرد است و بر مرد لازم است او را اداره کند و نفقه‌اش را بپردازد ولی بر زن واجب نیست مرد را اداره کرده و درصورت احتیاج وی نفقه‌اش را بدهد لذا حظّ مردان را دو برابر نصیب زنان قرار داده‌اند

و فرموده حق تعالی به همین معنا اشاره دارد: الرِّجالُ قَوَّامُونَ عَلَی النِّساءِ بِما فَضَّلَ اللهُ بَعْضَهُمْ عَلی بَعْضٍ وَ بِما أَنْفَقُوا مِنْ أَمْوالِهِمْ.

در عوالی اللئالی از امام ارضا (علیه السلام) نقل شده که در جواب سؤالی فرمود: «زن وقتی که ازدواج می‌کند، [مال و رزق] می‌گیرد؛ ولی مرد می‌دهد، به‌همین خاطر سهم مرد [از ارث] بیشتر شده و به دلیل اینکه غالبا اگر زن به روزی احتیاج داشته باشد، روزی خور مرد است، و به مرد واجب است که زندگی او را تأمین کند و نفقه‌ی او را بپردازد. درحالی‌که بر زن واجب نیست که اگر مرد احتیاج داشت تدبیر زندگی او را بکند یا نفقه او را بدهد، به‌همین خاطر سهم مرد بیشتر شده و خداوند می‌فرماید: الرِّجالُ قَوَّامُونَ عَلَی النِّساءِ.

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۳، ص۱۶۲


نوشته شده در تاريخ سه شنبه هفتم شهریور ۱۴۰۲ توسط ميثم

مردى به پیامبر خدا(ص) عرض کرد، آیا اهل بهشت می‌خورند و می‌آشامند؟ فرمود: «آرى، سوگند به خدایى که جان من به دست قدرت او است، هر کدام از آنها را برابر صد نفر در خوردن و آشامیدن توانایى می‌دهند. عرض کرد: کسی که چیزى می‌خورد، احتیاج به دفع آن نیز دارد؟ در صورتى که بهشت پاکیزه است و آلودگى در آن‌جا نیست. پیامبر فرمود: «به صورت قطرات عرق که چون مشک خوش‌بو است از بدن اهل بهشت جارى می‌شود، و در نتیجه شکمشان فرو می‌نشیند».

رسول اکرم (صلی الله علیه و اله):؛
ساختمان بهشت خشتی از نقره و خشتی از طلاست، گل آن مشک بسیار خوشبو و سنگریزه آن لؤلؤ و یاقوت و خاک آن زعفران است…

رسول اکرم (صلی الله علیه و اله):
در بهشت چیزهایی هستند که نه چشمی دیده و نه گوشی شنیده و نه به خاطر کسی گذشته.

بهترين و زيبا ترين توصيف بهشت را در قرآن کریم:


1- بشارت ده كه باغ هايي از بهشت براي اهل ايمان است كه نهرها از زير درختانش جاري است.

۲-سايه هاي آن گسترده است كه همسران بهشتي در آن جاي مي گيرند.

۳- در بهشت جاودان، مسكن هاي پاكيزه وجود دارد.[. ميوه هاي بهشتي فراوان و هميشگي است.

۴-باغ هاي بهشت سرسبز و در آن، چشمه هاي زيبا هم وجود دارد.

۵- تخت هاي فراوان وجود دارد كه رو به روي يكديگر قرار دارند.

۶-غرفه ها و حجره هاي فراوان در بهشت وجود دارد كه بعضي از آن ها چند طبقه مي باشند.

۷- نهرهايي از آب، نهرهايي از شير، نهرهايي از شراب طهور و نهرهايي از عسل در بهشت وجود دارد.

۸-گستره و وسعت بهشت بسيار گسترده است، و وسعت آن آسمان ها و زمين است.

۹-در بهشت، قصرهاي هم وجود دارد كه از زير آن نهرهاي جاري است.

۱۰-بهشتي ها در قصرها با دستبندهايي از طلا آراسته مي شوند.

۱۱- بهشتيان لباس هايي فاخر به رنگ سبز، از حرير نازك و ضخيم، در بر مي كنند.

۱۲-بهشتيان با مرواريد هم زينت مي شوند.

۱۳- گرداگرد آنها قدح هايي لبريز از شراب طهور سفيد رنگ و درخشنده و لذّت بخش مي گردانند.

۱۴- فرشهايي بهشتي با آسترها و روكش هايي از ديبا و ابريشم زينت يافته اند.

۱۵-از ميان درختان بهشتي، خرما و انار نيز وجود دارد.

۱۶- حورياني در خيمه هاي بهشتي مستورند.

۱۷- اين حوريان چشم درشت و چشم سيا نوجوان و بسيار جوان هستند.

۱۸- جام هاي طلايي رنگ شراب طهور و ظرف هاي غذا را گرداگرد آن مي چرخانند.

۱۹-نوجوانان بهشتي پيوسته گرداگرد آن ها مي چرخند و از آن پذيرايي مي كنند. گوشت پرنده از هر نوع كه مايل باشند، موجود است.

نهج الفصاحه ص۵۹۰ج

بزرگترین کانال سخنان امام علی ونهج البلاغه

@raz_Nahjolbalagheh


برچسب‌ها: توصیف بهشت
نوشته شده در تاريخ پنجشنبه دوم شهریور ۱۴۰۲ توسط ميثم


از حضرت امام_صادق علیه‌السلام روایت شده است که فرمودند:

«کسى که به زیارت قبر امام حسین علیه‌السلام نرود و خودش را شیعۀ ما بداند تا اینکه با این حال بمیرد، او شیعۀ ما نیست! و اگر هم بهشتی باشد، از میهمانان اهل بهشت خواهد بود!»

«عن أبي عبدالله عليه‌السلام قال: من لم يأت قبر الحسين عليه‌السلام وهو يزعم أنه لنا شيعة حتى يموت فليس هولنا بشيعة وإن كان من أهل الجنة فهو من ضيفان أهل الجنة.»

کامل الزّیارات (ابن‌قولویه)، ج۱، ص۱۹۳
بحار الانوار (علامه‌مجلسی)، ج۹۸، ص۴

امام باقر سلام الله علیه فرمود:

مَنْ أَرَادَ أَنْ يَعْلَمَ أَنَّهُ مِنْ أَهْلِ الْجَنَّةِ فَيَعْرِضُ حُبَّنَا عَلَى قَلْبِهِ، فَإِنْ قَبِلَهُ فَهُوَ مُؤْمِنٌ. وَ مَنْ كَانَ لَنَا مُحِبّاً فَلْيَرْغَبْ فِي زِيَارَةِ قَبْرِ الْحُسَيْنِ علیه السلام. فَمَنْ‏ كَانَ‏ لِلْحُسَيْنِ‏ علیه السلام‏ زَوَّاراً عَرَفْنَاهُ‏ بِالْحُبِّ‏ لَنَا أَهْلَ الْبَيْتِ وَ كَانَ مِنْ أَهْلِ الْجَنَّةِ، وَ مَنْ لَمْ يَكُنْ لِلْحُسَيْنِ زَوَّاراً كَانَ نَاقِصَ الْإِيمَان‏

هرکس می خواهد بداند که از اهل بهشت هست یا خیر، پس محبّت به ما اهل بیت را بر قبلش عرضه کند. اگر آن را پذیرفت، او مؤمن است. و هرکس محبّ ما اهل بیت باشد، باید نسبت به زیارت حسین بن علی سلام الله علیهما رغبت داشته باشد. کسی که زائر حسین بن علی سلام الله علیهما است، ما او را به عنوان محبّ خود می شناسیم و اهل بهشت خواهد بود، و کسی که حسین بن علی سلام الله علیهما را زیارت نکرده است، ایمانش ناقص است.

«اللّهُمَ عَجلْ لِوَلیِڪـ الْفَرَجْ


نوشته شده در تاريخ یکشنبه بیست و هشتم خرداد ۱۴۰۲ توسط ميثم

💠 امیرالمومنین علیه السلام در جریان غصب خلافت نه سکوت کرد و نه از حق خود چشم پوشی نمود

سلمان گوید: چون شب شد، امیرالمومنین علیه السلام حضرت زهرا سلام الله علیه را بر مركبى سوار نموده و همراه حسن و حسين(صلوات الله علیهم) به خانه‌‏هاى اهل بدر از مهاجر و انصار رفت و ضمن يادآورى حق خود، آنها را به يارى خود فراخواند، ولى تنها چهل و چهار نفر جواب مثبت دادند، و به آنان دستور داد كه صبح زود در حالى كه سلاح بر كمر بسته و سرهایشان را تراشيده‌اند تا دم مرگ با او بيعت كنند، ولى جز چهار نفر بر سر قرار نيامدند.

به سلمان گفتم: آن چهار نفر كه بودند؟گفت: من و أبوذر و مقداد و زبير.

ولى حضرت نااميد نشد و شب دوم نيز آنان را به خدا قسم داد، و باز آنان صبح فردا قرار گذاشتند، ولى هيچ كدام جز ما وفا نكرد، و به همين ترتيب در شب سوم و صبح سوم!

چون آن حضرت مکر و بی‌وفايى آن قوم را ديد، در خانه نشست و سرگرم جمع قرآن شد، و از خانه‏‌اش بيرون نيامد تا همه قرآن را جمع نمود، و آن را بر اساس تنزیل و ناسخ و منسوخ نگاشت.

الاحتجاج، ج۱، ص۱۰۵✍️


نوشته شده در تاريخ پنجشنبه چهارم خرداد ۱۴۰۲ توسط ميثم

حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ اَلْحَسَنِ رَضِيَ اَللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى اَلْعَطَّارُ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ عَنْ عِيسَى بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ مَهْزِيَارَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ حَسَّانَ عَنْ أَبِي أَيُّوبَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي جَعْفَرٍ عَلَيْهِ السَّلاَمُ جُعِلْتُ فِدَاكَ لِأَيِّ شَيْءٍ صَارَتِ اَلشَّمْسُ أَشَدَّ حَرَارَةً مِنَ اَلْقَمَرِ فَقَالَ إِنَّ اَللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى خَلَقَ اَلشَّمْسَ مِنْ نُورِ اَلنَّارِ وَ صَفْوِ اَلْمَاءِ طَبَقاً مِنْ هَذَا وَ طَبَقاً مِنْ هَذَا حَتَّى إِذَا كَانَتْ سَبْعَةَ أَطْبَاقٍ أَلْبَسَهَا لِبَاساً مِنْ نَارٍ فَمِنْ ثَمَّ صَارَتْ أَشَدَّ حَرَارَةً مِنَ اَلْقَمَرِ فَقُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ فَالْقَمَرُ فَقَالَ إِنَّ اَللَّهَ تَعَالَى خَلَقَ اَلْقَمَرَ مِنْ نُورِ اَلنَّارِ وَ صَفْوِ اَلْمَاءِ طَبَقاً مِنْ هَذَا وَ طَبَقاً مِنْ هَذَا حَتَّى إِذَا صَارَتْ سَبْعَةَ أَطْبَاقٍ أَلْبَسَهَا لِبَاساً مِنْ مَاءٍ فَمِنْ ثَمَّ صَارَ اَلْقَمَرُ أَبْرَدَ مِنَ اَلشَّمْسِ .

الخصال ج ۲، ص ۳۵۶

أطباق محمد بن مسلم گويد بامام پنجم گفتم قربانت چرا خورشيد از ماه گرمتر است.فرمود خداى تبارك و تعالى خورشيد را از نور آتش و گاز خالص آب آفريده يك طبقه از اين و يك طبقه از آن تا هفت طبقه سپس يك طبقه آتشين كه طبقه هفتم نمايان آنست بر گرد آن قرارداده،از اين رو حرارت آن بيشتر از ماه است.گفتم قربانت ماه چطور؟ فرمود براستى خداى تبارك و تعالى ماه را از نور آتش و گاز آب آفريده يك طبق از اين و يك طبق از آن تا چون بهفتمين طبقه فوقانى رسيده بر گرد آن طبقه‌اى از آب پوشانيده از اين رو ماه از آفتاب خنك‌تر گرديد.


نوشته شده در تاريخ شنبه شانزدهم اردیبهشت ۱۴۰۲ توسط ميثم


عَنْ جَمِيلٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّه قَالَ: صَلَاةُ الْكُسُوفِ فَرِيضَةٌ.

📚التهذيب ج۳ص۲۹۰

امام صادق علیه السلام فرمود: #نماز_کسوف #فریضه است.


عَنْ جَمِيلِ بْنِ دَرَّاجٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّه قَالَ: قَالَ: وَقْتُ صَلَاةِ الْكُسُوفِ فِي السَّاعَةِ الَّتِي تَنْكَسِفُ عِنْدَ طُلُوعِ الشَّمْسِ وَ عِنْدَ غُرُوبِهَا الْحَدِيثَ.

📚 الكافي ج۳ص۴۶۴

امام صادق علیه السلام فرمود : #وقت_نماز_کسوف در آن زمانی است که می گیرد، در هنگام طلوع یا غروب خورشید....

عَنِ الْفُضَيْلِ بْنِ يَسَارٍ وَ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ أَنَّهُمَا قَالا قُلْنَا لِأَبِي جَعْفَرٍ أَ تُقْضَى صَلَاةُ الْكُسُوفِ وَ مَنْ إِذَا أَصْبَحَ فَعَلِمَ وَ إِذَا أَمْسَى فَعَلِمَ قَالَ إِنْ كَانَ الْقُرْصَانِ احْتَرَقَا كِلَاهُمَا [کلهما] قَضَيْتَ وَ إِنْ كَانَ إِنَّمَا احْتَرَقَ بَعْضُهُمَا فَلَيْسَ عَلَيْكَ قَضَاؤُهُ.

📚 الفقيه ج۱ص۵۴۹

فضيل و محمد بن مسلم گویند :به امام باقر علیه السلام گفتیم :آیا #نماز_کسوف #قضا می شود؟ و کسی که هنگامی که صبح می شود آگاه می گردد و کسی که هنگامی که شب می شود آگاه می شود،آیا #قضا کند؟ فرمود : اگر قرص خورشید و ماه به طور کامل گرفته باشد، قضا می کنی و اگر بخشی از آن دو گرفته باشد، قضا کردن بر عهده تو نیست.

عَنْ حَمَّادٍ عَنْ حَرِيزٍ عَمَّنْ أَخْبَرَهُ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّه قَالَ: إِذَا انْكَسَفَ الْقَمَرُ فَاسْتَيْقَظَ الرَّجُلُ فَكَسِلَ أَنْ يُصَلِّيَ فَلْيَغْتَسِلْ مِنْ غَدٍ وَ لْيَقْضِ الصَّلَاةَ وَ إِنْ لَمْ يَسْتَيْقِظْ وَ لَمْ يَعْلَمْ بِانْكِسَافِ الْقَمَرِ فَلَيْسَ عَلَيْهِ إِلَّا الْقَضَاءُ بِغَيْرِ غُسْلٍ.

📚التهذيب ج۳ص۱۵۷

امام صادق علیه السلام فرمود : هنگامی که ماه گرفتگی شود و شخص بیدار شود و تنبلی نماید از اینکه نماز بخواند، باید فردا #غسل کند و باید نماز (آیات) را #قضا نماید و اگر بیدار نشود و از ماه گرفتگی آگاه نگردد، فقط قضا کردن نماز بدون غسل بر عهده او است!

عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ حَرِيزٍ قَالَ: قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّه إِذَا انْكَسَفَ الْقَمَرُ وَ لَمْ تَعْلَمْ بِهِ حَتَّى أَصْبَحْتَ ثُمَّ بَلَغَكَ فَإِنْ كَانَ احْتَرَقَ كُلُّهُ فَعَلَيْكَ الْقَضَاءُ وَ إِنْ لَمْ يَكُنِ احْتَرَقَ كُلُّهُ فَلَا قَضَاءَ عَلَيْكَ.

📚 التهذيب ج۳ص۱۵۷

امام صادق علیه السلام فرمود : هنگامی که ماه گرفتی رخ داد و تو از آن آگاهی نیافتی تا اینکه صبح کردی و سپس خبر آن به تو رسید، پس اگر همه آن گرفته بود، #قضا کردن (نماز) آن بر عهده توست و اگر همه آن نگرفته باشد، قضا کردن آن بر عهده تو نیست.

عَنْ زُرَارَةَ وَ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّه قَالَ: إِذَا انْكَسَفَتِ الشَّمْسُ كُلُّهَا وَ احْتَرَقَتْ وَ لَمْ تَعْلَمْ ثُمَّ عَلِمْتَ بَعْدَ ذَلِكَ فَعَلَيْكَ الْقَضَاءُ وَ إِنْ لَمْ تَحْتَرِقْ كُلُّهَا فَلَيْسَ عَلَيْكَ قَضَاءٌ.

📚 الكافي ج۳ص۴۶۵

امام صادق علیه السلام فرمود : هنگامی که خسوف و گرفتگی کامل خورشید رخ داد و تو نمی دانستی و بعد از آن آگاه شدی، بر تو است که آن را قضا کنی و اگر همه آن نگرفته بود، قضا کردن بر عهده تو نیست.

✅از روایات فوق و غیره روشن است که نماز کسوف از فرائض می باشد که وقت آن از لحظه گرفتن خورشید و ماه آغاز می شود و تا پایان گرفتگی ادامه دارد و اگر کسی با وجود آگاهی از خورشید و ماه گرفتگی از خواندن نماز کسالت بورزد،طبق روایت 4⃣ باید غسل کند و نماز را قضاء نماید.

و نیز طبق روایت4⃣ و غیره، کسی که بر خورشید و ماه گرفتگی آگاهی پیدا نمی کند و بعد از آن آگاه می گردد، در صورتی که قرص ماه و خورشید کامل گرفته بوده است نماز را قضا می کند و اگر بخشی از آن گرفته بوده است، قضا کردن نماز بر عهده او نیست


اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ
وَ عَجِّلْ لِوَلِیِّکَ الْفَرَجَ وَ الْعَافِیَةَ وَ النَّصْرَ


نوشته شده در تاريخ یکشنبه دهم اردیبهشت ۱۴۰۲ توسط ميثم


1⃣علِيِّ بْنِ أَبِي حَمْزَةَ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي إِبْرَاهِيمَ أَحُجُّ وَ أُصَلِّي وَ أَتَصَدَّقُ عَنِ الْأَحْيَاءِ وَ الْأَمْوَاتِ مِنْ قَرَابَتِي وَ أَصْحَابِي قَالَ نَعَمْ تَصَدَّقْ عَنْهُ وَ صَلِّ عَنْهُ وَ لَكَ أَجْرٌ بِصِلَتِكَ إِيَّاهُ

📚بحار ج۸۸ص۳۱۰

علي بن أبي حمزه گوید : به امام کاظم صلوات اللَّه علیه گفتم : من از جانب #زنده ها و #مرده های خویشاوندانم و رفقایم حج به جا می آورم و نماز می خوانم و صدقه می دهم! امام فرمودند : بله! از جانب او صدقه بده و نماز بخوان و برای تو به خاطر #صله با او، اجر خواهد بود!


2⃣معَاوِيَةَ بْنِ عَمَّارٍ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْداللَّهِ إِنَّ أَبِي قَدْ حَجَّ وَ وَالِدَتِي قَدْ حَجَّتْ وَ إِنَّ أَخَوَيَّ قَدْ حَجَّا وَ قَدْ أَرَدْتُ أَنْ أُدْخِلَهُمْ فِي حَجَّتِي كَأَنِّي قَدْ أَحْبَبْتُ أَنْ يَكُونُوا مَعِي فَقَالَ اجْعَلْهُمْ مَعَكَ فَإِنَّ اللَّهَ جَاعِلٌ لَهُمْ حَجّاً وَ لَكَ حَجّاً وَ لَكَ أَجْراً بِصِلَتِكَ إِيَّاهُمْ

📚فقيه ج۲ص۴۶۰

معاوية بن عمار گوید : همانا پدر و مادر و دو برادر من حج به جا آورده اند ولی من قصد دارم که آنها را در حج خود داخل نمایم و شریک کنم،گویی که دوست دارم که همراه من می بودند ! امام فرمودند : آنها را همراه خود قرار ده (در حج خود شریک کن) که همانا اللَّه برای آنها حجي قرار خواهد داد و برای تو نیز حج قرار خواهد داد و برای تو به خاطر صله ای که با آنها نمودی اجر و پاداش خواهد بود!


3⃣محمد بن مروان قال: قال أبو عبدالله ما يمنع الرجل منكم أن يبر والديه حيين و ميتين يصلي عنهما و يتصدق عنهما و يحج عنهما و يصوم عنهما فيكون الذي صنع لهما و له مثل ذلك فيزيد الله عز و جل ببره و صلته خيرا كثيرا

📚كافي ج۲ص۱۵۹

امام صادق صلوات اللَّه علیه فرمودند: چه مانع است مردی از شما را که به پدر و مادر خود هم در حال حیات آنها و هم در زمان مرگ آنها احسان نماید : (اینگونه که بعد از مرگ آنها ) از جانب آنها نماز بخواند و از جانب آنها صدقه بدهد و از جانب آنها حج به جا آورد و از جانب آنها روزه بگیرد،
پس ثواب این کاری که انجام می دهد برای آنها فرستاده میشود و سپس عین همان ثوابها را در انمه عمل تو هم ثبت میکنند بدونه از اینکه از انها کم بشود،
خداوند نیز به خاطر احسان و صله اش خير فراوانی (برایش) بیفزاید!


4⃣علي بن أبي حمزة في أصله و هو من رجال الصادق و الكاظم قال: سألته عن الرجل يحج و يعتمر و يصلي و يصوم و يتصدق عن والديه و ذوي قرابته قال لا بأس به يؤجر فيما يصنع و له أجر آخر بصلة قرابته

📚بحار ج۸۸ص۳۱۰

علي بن أبي حمزه گوید : از امام صلوات اللَّه در مورد کسی که از جانب والدین و خویشانش حج به جا می آورد و عمره انجام می دهد و نماز می خواند و روزه می گیرد و صدقه می دهد سؤال کردم؛ امام فرمودند : اشکالی ندارد! در مورد آنچه انجام داده است اجر داده می شود و پاداش دیگری نیز به خاطر #صله با خویشانش برایش خواهد بود!


5⃣عنِ الصَّادِقِ قال: تَدْخُلُ عَلَى الْمَيِّتِ فِي قَبْرِهِ الصَّلَاةُ وَ الصَّوْمُ وَ الْحَجُّ وَ الصَّدَقَةُ وَ الْبِرُّ وَ الدُّعَاءُ وَ يُكْتَبُ أَجْرُهُ لِلَّذِي فَعَلَهُ وَ لِلْمَيِّتِ

📚بحار ج۸۸ص۳۱۲

امام صادق صلوات اللَّه علیه فرمود : نماز و روزه و حج و صدقه و عمل صالح و دعاء بر ميت در قبرش وارد می شود و اجر آن، هم برای کسی که آن را انجام داده است و هم برای ميت نوشته می شود!


6⃣قال أَبُو عَبْداللَّه مَنْ عَمِلَ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ عَنْ مَيِّتٍ عَمَلًا أَضْعَفَ اللَّهُ لَهُ أَجْرَهُ وَ يُنَعِّمُ بِهِ الْمَيِّتَ

📚بحار ج۸۸ص۳۱۴

امام صادق صلوات اللَّه علیه فرمود : هر کس از مؤمنين که از جانب مرده ای عملی انجام دهد، خداوند اجر و پاداش او را چندین برابر می کند، و آن ميت را نیز به آن متنعم و بهره مند می کند!

📚بحار ج۸۸ص۳۱۴


7⃣عمر بن یزید گوید : امام صادق صلوات اللَّه علیه فرمود : کسی که از مؤمنين از جانب مرده ای عمل صالحی انجام دهد، اللَّه اجر او را چندین برابر می کند و با آن مرده را نیز در رفاه و نعمت قرار می دهد!


نوشته شده در تاريخ یکشنبه دهم اردیبهشت ۱۴۰۲ توسط ميثم


✅ به روایات زیر توجه فرمایید :

1⃣عَنْ عَبْدِ الْمَلِكِ بْنِ عُتْبَةَ عَنْ أَبِي الْحَسَنِ الْأَوَّل قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنِ الْقَرَاطِيسِ تُجْمَعُ هَلْ تُحْرَقُ بِالنَّارِ وَ فِيهَا شَيْ ءٌ مِنْ ذِكْرِ اللَّهِ قَالَ لَا تُغْسَلُ بِالْمَاءِ أَوَّلًا قَبْلُ.

📚 الكافي ج۲ص۶۷٣

عبدالملک گوید:از امام کاظم علیه السلام در مورد کاغذهایی که جمع می شود و در آن چیزی از ذکر اللَّه هست سؤال کردم که آیا با آتش سوزانده شود؟ امام فرمودند : خیر، قبل از آن ابتدا با #آب شسته می شود.

2⃣ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّه يَقُولُ لَا تُحْرِقُوا الْقَرَاطِيسَ وَ لَكِنِ امْحُوهَا وَ حَرِّقُوهَا.

📚 الكافي ج۲ص۶۷۴

عبدالله بن سنان گوید : شنیدم امام صادق علیه السلام می فرمود : کاغذها را نسوزانید، لکن اول (نوشته هایش) را محو کنید و سپس بسوزانید.

3⃣عَنْ زُرَارَةَ قَالَ: سُئِلَ أَبُو عَبْدِ اللَّه عَنِ الِاسْمِ مِنْ أَسْمَاءِ اللَّهِ يَمْحُوهُ الرَّجُلُ بِالتُّفْلِ قَالَ امْحُوا بِأَطْهَرِ مَا تَجِدُونَ.

📚 الكافي ج۲ص۶۷۴

از امام صادق علیه السلام در مورد نامي از نام های اللَّه که با آب دهان محو شود سؤال شد؛ امام فرمودند : با پاکترین چیزی که می یابید آن را محو نمائید.


4⃣عَنِ السَّكُونِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّه قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّه امْحُوا كِتَابَ اللَّهِ وَ ذِكْرَهُ بِأَطْهَرِ مَا تَجِدُونَ وَ نَهَى أَنْ يُحْرَقَ كِتَابُ اللَّهِ- وَ نَهَى أَنْ يُمْحَى بِالْأَقْلام

📚 الكافي ج۲ص۶۷۴

امام صادق علیه السلام فرمود :رسول الله صلی الله علیه و آله فرمودند : کتاب اللَّه (یعنی قرآن) و ذکر او را به #پاکترین چیزی که می یابید محو کنید و از سوزاندن کتاب اللَّه نهی فرمودند و از محو کردن آن با #قلمها نهی نمود.


5⃣عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ آبَائِهِ فِي حَدِيثِ الْمَنَاهِي قَالَ: نَهَى رَسُولُ اللَّه أَنْ يُمْحَى شَيْ ءٌ مِنْ كِتَابِ اللَّهِ بِالْبُزَاقِ أَوْ يُكْتَبَ بِهِ

📚 الفقيه ج۴ص۵

در حدیث مناهی، رسول الله (صلی الله علیه و آله) از اینکه چیزی از قرآن با آب دهان محو شود یا با آب دهان نوشته شود نهی فرمودند.

6⃣عَنْ أَبِي بَصِيرٍ قَالَ حَدَّثَنِي عَمْرُو بْنُ سَعِيدِ بْنِ هِلَالٍ قَالَ حَدَّثَنَا عَبْدُ الْمَلِكِ بْنُ أَبِي ذَرٍّ قَالَ: لَقِيَنِي أَمِيرُ الْمُؤْمِنِين يَوْمَ مَزَّقَ عُثْمَانُ الْمَصَاحِفَ فَقَالَ أُدْعُ لِي أَبَاكَ فَجَاءَ إِلَيْهِ مُسْرِعاً فَقَالَ يَا أَبَا ذَرٍّ أَتَى الْيَوْمَ فِي الْإِسْلَامِ أَمْرٌ عَظِيمٌ مُزِّقَ كِتَابُ اللَّهِ وَ وُضِعَ فِيهِ الْحَدِيدُ وَ حَقٌّ عَلَى اللَّهِ أَنْ يُسَلِّطَ الْحَدِيدَ عَلَى مَنْ مَزَّقَ كِتَابَ اللَّهِ بِالْحَدِيدِ ...

📚 كتاب عاصم بن حميد الحناط ص۳۶

عبدالملک پسر اباذر گوید : روزی که عثمان لعنة الله عليه قرآن ها را پاره کرد، امیرالمؤمنین صلوات الله علیه با من برخورد کرد. ایشان به من فرمود : پدرت را به نزد من صدا کن. پس پدرم با سرعت نزد ایشان آمد.
پس امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود : ای اباذر، امروز أمر عظیمی بر اسلام رسید : #قرآن پاره شد و آهن در آن نهاده شد! و حق است بر اللَّه که آهن را بر آن کسی که قرآن را با آهن پاره کند مسلط گرداند.

✅ می دانیم که طولی نکشید که حقانیت گفتار امیرالمؤمنین صلوات الله علیه مشخص شد و عثمان با شمشیر کشته شد!

✅مشاهده می شود که کاغذ محتوی ذکر اللَّه و قرآن، نباید سوزانده شود و نوشته آن با قلم و آب دهان نباید محو شود و قرآن نباید با آهن پاره شود، بلکه در صورت نیاز، موظف هستیم که با #پاک ترین چیزی که در دست داریم نوشته هایش را محو نماییم و بعد از آن اگر خواستیم کاغذ آن را بسوزانیم و...

✅ در صورت وجود خوف و ترس از یک نوشته و عدم امکان شستن آن با آب یا چیز پاک دیگر، به روایت زیر عمل می کنیم :

7⃣ عبد الله بن الحسن عن جده علی بن جعفر عن أخیه موسی بن جعفر علیهما السلام قال وسألته عن القرطاس یکون فیه الکتابة فیه ذکر الله أیصلح احراقه بالنار قال إن تخوفت فیه شیئا فأحرقه فلا بأس

📚 قرب الإسناد ص122

علي بن جعفر گوید :از امام کاظم علیه السلام در مورد کاغذی که در آن نوشته ای از ذکر اللَّه هست، سؤال کردم که آیا سوزاندن آن با آتش صلاح است؟ فرمود : در صورتی که در مورد چیزی از محتویات آن #خوف داری، آن را بسوزان، اشکال ندارد.

✅روايت فوق در شرایط خوف می باشد که سوزاندن برگه محتوی ذکر اللَّه اجازه داده شده است و در غیر این شرایط به احادیث پیشین عمل می شود.

#شستن_اسماء_الله_و_ذکر_الله_با_آب_و_نهی_از_سوزاندن_آنها


اللَّهُمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّکَ الْفَرَجَ وَ الْعَافِیَةَ وَ النَّصْرَ


نوشته شده در تاريخ یکشنبه دهم اردیبهشت ۱۴۰۲ توسط ميثم

⚠️ هشدار خاتم الانبیاء صلی‌الله‌علیه‌و‌آله به کسانی علاقمند به حکمرانی، و یا ریاست، و یا برتی جویی در میان امت ها و مردم و گروه ها هستند:

پیمبر خدا صلی الله علیه و آله فرمودند:

أَلَا وَ مَنْ تَوَلَّى عِرَافَةَ قَوْمٍ حَبَسَهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ عَلَى شَفِيرِ جَهَنَّمَ بِكُلِّ يَوْمٍ أَلْفَ سَنَةٍ وَ حُشِرَ يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَ يَدَاهُ مَغْلُولَتَانِ إِلَى عُنُقِهِ فَإِنْ قَامَ فِيهِمْ بِأَمْرِ اللَّهِ أَطْلَقَهُ اللَّهُ وَ إِنْ كَانَ ظَالِماً هُوِيَ بِهِ فِي نَارِ جَهَنَّمَ‏ وَ بِئْسَ الْمَصِير

آگاه باشید!
◀️ هر كه رئيس قومى شود پس خداى عز و جل او را به در برابر هر روزى که ریاست کرده 👈هزار سال👉 در كنار دوزخ نگه میدارد،
و در قيامت دست بگردن بسته محشور شود،
پس اگر بدستور خدا ميان آنان كار كرده خدا او را آزاد میكند!

🔥 اما اگر ستم كرده باشد پس خداوند او را در آتش دوزخ فرو میبرد، و دوزخ چه بد سرانجامى است‼️

الأمالي - الصدوق - الصفحه ۴۳۳.


نوشته شده در تاريخ یکشنبه دهم اردیبهشت ۱۴۰۲ توسط ميثم

اشک برای امام حسین علیه السلام
گاهی اوقات یک قطر اشک برای مصائب امام حسین علیه السلام می ریزیم ایا امام حسین علیه السلام نیازی به این اشک داره؟
چرا اشکی که برای امام حسین ریخته میشه ارزش داره؟
پاسخ اینه که در واقع این اشک زبان کل ملت دنیاست افراد مختلف به نحوی برای امام حسین علیه السلام بنابر توانایی شون کاری انجام میدن مثلا یکی می تونه جنگ کنه یکی می تونه پول بده یکی می تونه از مقامش بگذره یکی می تونه از جان ش بگذره بخاطر امام حسین علیه السلام ، ولی یک پیرزن نمی تونه اون کارها رو انجام بده بنابراین با اون اشک به بقیه می پیونده بنابراین این اشک برای امام حسین علیه السلام با ارزش هست ارزشش این هست که زبان مشترک همه دنیا بخاطر نگه داشتن این قیام است

نقل از تجربه گر برنامه زندگی پس از زندگی


نوشته شده در تاريخ چهارشنبه نهم فروردین ۱۴۰۲ توسط ميثم

عن زرارة و فضيل عن أبي‌جعفر عليه‌السلام:

في رمضان تصلي ثم تفطر إلا أن تكون مع قوم ينتظرون الافطار فان كنت تفطر معهم فلا تخالف عليهم وافطر ثم صل وإلا فابدء بالصلاة، قلت: ولم ذلك؟ قال لانه قد حضرك فرضان: الافطار والصلاة، فابدء بأفضلهما وأفضلهما الصلاة، ثم قال: تصلي وأنت صائم فتكتب صلاتك تلك فتختم بالصوم أحب إلي.»

امام صادق علیه السلام فرمودند: در ماه رمضان، ابتدا نماز بخوان و بعد افطار کن، مگر آنكه با جمعى باشى كه منتظر افطارند؛ پس اگر قرار بود با آنان افطار نمایی، مخالفت نكن و با ايشان افطار كن و سپس نمازت را بخوان؛ وگرنه اوّل نماز بخوان

راوی گوید عرض کردم: چرا می‌فرمائید اول نمازم را بخوانم؟ حضرت فرمودند: زیرا دو وظیفه برایت پیش آمده: افطار و نماز؛ پس با چیزی شروع کن که بر دیگری فضیلت دارد و آن نماز است سپس فرمودند: تو روزه داری و اگر با این حال نماز بخوانی، نمازت با حالت روزه‌دار نوشته مى‌شود و اين نزد من محبوب‌تر است

تهذیب‌ الأحکام، ج۴، ص۱۹۸ وسائل الشيعة، ج۱۰، ص۱۵۰


نوشته شده در تاريخ سه شنبه هشتم فروردین ۱۴۰۲ توسط ميثم

حکم مضمضه و استنشاق برای روزه_دار چیست؟

مضمضه به معنای آب گرداندن در دهان و استنشاق به معنای آب در بینی گرداندن است و اینها دو مورد از سنت های قبل از وضو و قبل از غسل و بعد از مسواک زدن است. اما برای روزه دار احکام خاصی به نحو زیر دارند :

۱_عَنْ حَمَّادٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ فِي الصَّائِمِ يَتَوَضَّأُ لِلصَّلَاةِ فَيَدْخُلُ الْمَاءُ حَلْقَهُ فَقَالَ إِنْ كَانَ وُضُوؤُهُ لِصَلَاةٍ فَرِيضَةٍ فَلَيْسَ عَلَيْهِ شَيْ ءٌ وَ إِنْ كَانَ وُضُوؤُهُ لِصَلَاةٍ نَافِلَةٍ فَعَلَيْهِ الْقَضَاءُ.

الكافي ج۴ص۱۰۷

امام صادق علیه السلام در مورد روزه داری که برای نماز وضو می گیرد، پس آب (به صورت غیر عمد) به حلق او داخل می شود، فرمود :اگر وضویش برای نماز-فریضه باشد، چیزی بر او نیست و اگر وضویش برای نماز_نافله باشد، قضای آن روزه بر عهده اوست.

۲_عَنْ حَمَّادٍ عَمَّنْ ذَكَرَهُ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ فِي الصَّائِمِ يَتَمَضْمَضُ وَ يَسْتَنْشِقُ قَالَ نَعَمْ وَ لَكِنْ لَا يُبَالِغْ.

الكافي ج۴ص۱۰۷

امام صادق علیه السلام در مورد روزه داری که مضمضه و استنشاق می کند، فرمود :بله(اشکالی ندارد) ولی زیاده روی و مبالغه نکند.

۳_عَنْ يُونُسَ قَالَ: الصَّائِمُ فِي شَهْرِ رَمَضَانَ يَسْتَاكُ مَتَى شَاءَ وَ إِنْ تَمَضْمَضَ فِي وَقْتِ فَرِيضَةٍ فَدَخَلَ الْمَاءُ حَلْقَهُ فَلَيْسَ عَلَيْهِ شَيْ ءٌ وَ قَدْ تَمَّ صَوْمُهُ وَ إِنْ تَمَضْمَضَ فِي غَيْرِ وَقْتِ فَرِيضَةٍ فَدَخَلَ الْمَاءُ حَلْقَهُ فَعَلَيْهِ الْإِعَادَةُ وَ الْأَفْضَلُ لِلصَّائِمِ أَنْ لَا يَتَمَضْمَضَ.

الكافي ج۴ص۱۰۷

يونس گوید :(امام علیه السلام فرمود) :شخص روزه دار هر موقع که خواست مسواک می کند و اگر در وقت (نماز) فریضه (برای نماز فريضه) مضمضه نمود و آب به حلق او وارد شد، چیزی بر او نیست و روزه او تمام است و اگر در غیر وقت (نماز) فریضه مضمضه کند و آب به حلق او داخل شود، بر اوست که روزه اش را قضا کند و بهتر برای روزه دار این است که مضمضه_نکند.

۴_عَنْ سَمَاعَةَ فِي حَدِيثٍ قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنْ رَجُلٍ عَبِثَ بِالْمَاءِ يَتَمَضْمَضُ بِهِ مِنْ عَطَشٍ فَدَخَلَ حَلْقَهُ قَالَ عَلَيْهِ قَضَاؤُهُ وَ إِنْ كَانَ فِي وُضُوءٍ فَلَا بَأْسَ بِهِ.

التهذيب ج۴ص۳۲۲

سماعه گوید :از (امام صادق علیه السلام) در مورد شخصی که به خاطر عطش با آب بازی می کند و مضمضه می کند و (غیر عمدی) آب به حلق او داخل می شود، فرمود :قضای آن بر عهده اوست و اگر این اتفاق در مورد وضوی (برای نماز فريضه) باشد، اشکالی ندارد.

۵_عَنْ زَيْدٍ الشَّحَّامِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ فِي الصَّائِمِ يَتَمَضْمَضُ قَالَ لَا يَبْلَعْ رِيقَهُ حَتَّى يَبْزُقَ ثَلَاثَ مَرَّاتٍ.

الكافي ج۴ص۱۰۷

امام صادق علیه السلام در مورد روزه داری که مضمضه می کند، فرمود :آب دهانش را فرو نبرد تا اینکه سه_بار آب دهان را بیرون بریزد.

با توجه به روایات فوق، بهتر برای روزه دار این است که مضمضه نکند ولی رخصت انجام آن به طور کلی در روایت ۲ آمده است و سفارش شده است که زیاده روی و مبالغه نکند. اما اگر برای وضوی نماز فريضه مضمضه کرد و به طور غیر عمدی آب به حلق او داخل شد، روزه او تمام است و چیزی بر او نیست ولی اگر برای وضوی نماز نافله یا برای بازی یا رفع بوی بد دهان و به طور کلی برای غیر وضوی نماز فريضه ، مضمضه کرد و به طور غیر عمدی آب به حلق او داخل شد، بر عهده اوست که روزه اش را قضاء کند و البته همین روزه را نیز تکمیل می کند و نیز کسی که مضمضه می کند، قبل از فرو دادن آب دهان خود، باید سه بار آب دهانش را به بیرون بریزد. البته شیخ کلینی در ادامه این روایت گفته است : «یک بار هم روایت شده است»، اما به همان حدیث مسند سه بار عمل شود بهتر و موافق با احتیاط است.

اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّلْ لِوَلِیِّکَ الْفَرَجَ وَ الْعَافِیَةَ وَ النَّصْرَ


نوشته شده در تاريخ سه شنبه هشتم فروردین ۱۴۰۲ توسط ميثم

امام صادق علیه السلام از پدرانشان از امیرالمؤمنین علیهم السلام فرمودند: هرکس در اولین روز از سال در آب جاری غسل کند و بر سر خود ۳۰ کف آب بریزد این داروی همان سال است و همانا اولِ هر سال، اولین روز از ماه رمضان است

اقبال الاعمال ص۸۶

وسائل الشیعه ج۳ ص۳۲۶

اصبغ بن نباته گوید امیرالمومنین علیه السلام در ماهی که در آن کشته شد برایمان خطبه خواند و فرمود: ماه رمضان پیشتان آمده و آن سرور ماه ها و اول سال است و...

الإرشاد مفید ص۷

بحارالانوار ج۴۲ ص۱۹۳

امام رضا علیه السلام : همانا روز فطر عید قرار داده شد تا تجمع گاهی برای مسلمانان باشد که در آن جمع شوند و برای خداوند عز و جل خود را آشکار کنند و آن را فرخنده بدارند به خاطر اینکه بر ایشان منت گذاشته شد پس روز فطر، هم روز عید و هم روز اجتماع و روز افطار و روز زکات و روز رغبت و روز تضرع می‌باشد و این به خاطر آن است که (روز فطر) اولین روزی از سال است که خوردن و آشامیدن در آن حلال می‌شود؛ زیرا که همانا نزد اهل حق، اولِ ماه های سال، ماه رمضان است. پس خداوند عز و جل دوست دارد که برای مسلمین در این روز تجمع گاهی باشد که او را در آن روز ستایش کرده و تقدیسش نمایند

من لایحضره الفقيه ۱- ۵۲۲- ۱۴۸۵

علل الشرائع- ۲۶۹- ۹ الباب ۱۸۲

عيون أخبار الرضا (ع) ۲- ۱۱۵- ۱ الباب ۳۴

وسائل الشیعه ج۷ ص۴۸۱

امام کاظم علیه السلام : «در ماه رمضان برای استقبالِ داخل شدنِ سال، این دعا را بخوان» و یادآور شد که «همانا هرکس خالصانه و از روی حساب آن را بخواند در آن سال هیچ فتنه و آفتی به او نمیرسد» و دعا را ذکر نمود

من لایحضره الفقیه ص ۱۷۵ بحارالانوار ج ۵۵، ص ۳۷۶

امام صادق علیه السلام فرمودند: ماه رمضان رأس سال است

إقبال الاعمال ص۴

بحارالانوار ج۵۵ ص۳۷۶

امام صادق علیه السلام : رأس سال شب قدر است که آنچه از این سال تا آن سال می‌باشد در آن نوشته میشود

التهذيب ۴- ۳۳۲- ۱۰۴۲

وسائل الشیعه ج۱۰ ص۳۵۳

امام صادق علیه السلام : شب قدر که آن اول سال است و آن آخر سال است

کافی ۴- ۱۶۰- ۱۱

من لایحضره الفقيه ۲- ۱۵۶- ۲۰۲۱

الخصال- ۵۱۹- ۷

وسائل الشیعه ج ۱۰، ص ۳۵۳

امام صادق علیه السلام : همانا تعداد ماه ها نزد خداوند عز و جل و در کتاب خدا و از روز خلقت آسمان ها و زمین دوازده ماه است. پس آغاز ماه ها ماه رمضان است و قلب ماه رمضان شب قدر است و قرآن در اولین شب از ماه رمضان نازل شد پس این ماه را با قرآن استقبال کن

کافی ج۲ ص ۶۵

التهذیب ج۴ ص۱۹۲

فضائل الأشهر الثلاثة صدوق ۸۷- ۶۶

وسائل الشیعه ج۱۰ ص۳۵۳

بحارالانوار ج ۵۵ ص۳۷۶


نوشته شده در تاريخ یکشنبه شانزدهم بهمن ۱۴۰۱ توسط ميثم

[علل الشرائع] الدَّقَّاقُ وَ ابْنُ عِصَامٍ مَعاً عَنِ الْکُلَیْنِیِّ عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ الْعَلَاءِ عَنْ إِسْمَاعِیلَ الْفَزَارِیِّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ جُمْهُورٍ عَنِ ابْنِ أَبِی نَجْرَانَ عَمَّنْ ذَکَرَهُ عَنِ الثُّمَالِیِّ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا جَعْفَرٍ مُحَمَّدَ بْنَ عَلِیٍّ الْبَاقِرَ علیه السلام یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ لِمَ سُمِّیَ عَلِیٌّ أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ وَ هُوَ اسْمٌ مَا سُمِّیَ بِهِ أَحَدٌ قَبْلَهُ وَ لَا یَحِلُّ لِأَحَدٍ بَعْدَهُ قَالَ لِأَنَّهُ مِیرَةُ الْعِلْمِ یُمْتَارُ مِنْهُ وَ لَا یُمْتَارُ مِنْ أَحَدٍ غَیْرِهِ قَالَ فَقُلْتُ یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ فَلِمَ سُمِّیَ سَیْفُهُ ذَا الْفَقَارِ فَقَالَ علیه السلام لِأَنَّهُ مَا ضَرَبَ بِهِ أَحَداً مِنْ خَلْقِ اللَّهِ إِلَّا أَفْقَرَهُ مِنْ هَذِهِ الدُّنْیَا مِنْ أَهْلِهِ وَ وُلْدِهِ وَ أَفْقَرَهُ فِی الْآخِرَةِ مِنَ الْجَنَّةِ قَالَ فَقُلْتُ یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ فَلَسْتُمْ کُلُّکُمْ قَائِمِینَ بِالْحَقِّ قَالَ بَلَی قُلْتُ فَلِمَ سُمِّیَ الْقَائِمُ قَائِماً قَالَ لَمَّا قُتِلَ جَدِّیَ الْحُسَیْنُ علیه السلام ضَجَّتِ الْمَلَائِکَةُ إِلَی اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ بِالْبُکَاءِ وَ النَّحِیبِ وَ قَالُوا إِلَهَنَا وَ سَیِّدَنَا أَ تَغْفُلُ عَمَّنْ قَتَلَ صَفْوَتَکَ وَ ابْنَ صَفْوَتِکَ وَ خِیَرَتَکَ مِنْ خَلْقِکَ فَأَوْحَی اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَیْهِمْ قَرُّوا مَلَائِکَتِی فَوَ عِزَّتِی وَ جَلَالِی لَأَنْتَقِمَنَّ مِنْهُمْ وَ لَوْ بَعْدَ حِینٍ ثُمَّ کَشَفَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ عَنِ الْأَئِمَّةِ مِنْ وُلْدِ الْحُسَیْنِ علیه السلام لِلْمَلَائِکَةِ فَسُرَّتِ الْمَلَائِکَةُ بِذَلِکَ فَإِذَا أَحَدُهُمْ قَائِمٌ یُصَلِّی فَقَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِذَلِکَ الْقَائِمِ أَنْتَقِمُ مِنْهُمْ.


ابو حمزه ثمالی گوید: از امام ابوجعفر محمّد بن علی باقر علیه السّلام پرسیدم: ای فرزند رسول خدا، چرا علی را «امیرالمؤمنین» می‌نامند و این نام نامی است که پیش از او کسی بدان نامیده نشده و بعد از او نیز کسی را نشاید؟
فرمود: زیرا او اطعام کننده علم است و این غذا تنها از او خواسته می‌شود و آن را از دیگری نتوان طلب کرد. گوید: عرض کردم: ای فرزند رسول خدا، چرا شمشیرش را «ذوالفقار» نامیده اند؟
آن حضرت علیه السّلام فرمود: زیرا با آن بر کسی ضربت وارد نکرد مگر اینکه وی را در این دنیا از خانواده و فرزندان و در آن دنیا از بهشت جدا نمود.
- گوید: - پس عرض کردم: ای فرزند رسول خدا، مگر همه شما قائم به حق نیستید؟
فرمود: بلی!
عرض کردم: پس چرا حضرت قائم را «قائم» نامیده اید؟
فرمود: چون جدّم حسین علیه السّلام کشته شد، فرشتگان به درگاه خدای عزّوجل با ناله و زاری و شیون و گریه روی آورده و عرض کردند: ای خدا و ای سَرور ما، آیا از کسی که برگزیده و فرزند برگزیده و بهترین خلق تو را کشته غفلت می‌ورزی؟ پس خدای عزّوجل به ایشان وحی فرمود: ای فرشتگان من، آرام باشید! به عزّت و جلال خودم سوگند، قطعاً از ایشان انتقام خواهم گرفت، هرچند مدتی بعد باشد. سپس امامانی که از نسل حسین علیه السّلام هستند را به ایشان نشان داد که موجب مسرّت فرشتگان گردید. در میان فرزندان ایشان، یکی قیام کرده و مشغول نماز بود، پس خدای عزّوجل فرمود: به دست آن «قائم» از ایشان انتقام می‌گیرم.


علل الشرائع،ص۶۴
بحارالانوار، ج۳۷،ص۲۹۴،ح۸

#فضائل_امیرالمومنین_علیهم_السلام


برچسب‌ها: علت نام گذاری ذوالفقار
نوشته شده در تاريخ چهارشنبه دوازدهم بهمن ۱۴۰۱ توسط ميثم

راوی این ماجرا #لبابه همسر حضرت #عباس علیه السلام است ...

وقتی همسرم عباس با لبخند از سخت گیری های مادرش در تربیت فرزندان می گفت و می گفت که مادرش نخستین مربی شمشیر زنی و تیراندازی او و برادرانش بوده نمی توانستم به خود بقبولانم که این فرشته مجسم و این تندیس بی نقص لطافت و زنانگی نسبتی با شمشیر و کمان داشته باشد ؛ همواره صحبت های از این دست را ترفندی از جانب همسرم می دانستم که شاید می خواست میزان شناخت من از روحیه و عواطف مادرش را بسنجد ؛ امروز دربازار مدینه با دو زن مسافر از قبیله بنی کلاب ملاقات کردم ؛ وقتی دانستند که من عروس فاطمه کلابیه (حضرت ام البنین سلام الله علیها) هستم با خوشحالی مرا در آغوش گرفتند و بعد از پرسیدن حال و نشانی منزل ، اولین سؤالشان مرا از فرط تعجب بر جا خشک کرد :

⁉️*هنوز هم شمشیر می بندد؟!
شمشیر؟؟؟!نه!

*پس برادرش درست می گفت که بعد از ازدواج تغییر کرده.

⁉️یعنی می گوئید مادر همسرم جنگیدن می داند ؟!

از حیرت ؛ سادگی و نوع پرسشم به خنده افتادند ، یکی از آن ها به عذر خواهی از خنده بی اختیار و بی مقدمه شان ؛ روی مرا بوسید و گفت : شما دختران شهر چه قدر ساده اید ؟! قبیله ما ( بنی کلاب ) به جنگاوری و دلیری میان قبایل مشهور و معروف است و تقریبا تمام زنان قبیله نیز کما بیش با شمشیر زنی و تیراندازی و نیزه داری آشنایند اما فاطمه از نسل ملاعب الاسنه (به بازی گیرنده نیزه ها) است و خانواده اش نه فقط در میان قبیله ما و کل اعراب بلکه حتی در امپراتوری روم نیز معروف و مورد احترامند. فاطمه (حضرت ام البنین سلام الله علیها) در شمشیر زنی و فنون جنگی به قدری ورزیده و آموزش دیده بود که حتی برادران و نزدیکانش تاب هماوردی و مقابله با او را نداشتند. بعد در حالی که می خندید ادامه داد : هیچ مردی جرأت و جسارت خواستگاری از او را نداشت ، به خواستگاران جسور و نام آور سایر قبایل هم جواب رد می داد ، وقتی ما و خانواده اش از او می پرسیدیم که چرا ازدواج نمی کنی ؟! می گفت : #مردی_نمی_بینم. اگر مردی به خواستگاری ام بیاید ازدواج می کنم .

**من که انگار افسانه ای شیرین می شنیدم گویی یکباره از یاد بردم که این بخش ناشنیده ای از زندگی مادر همسرم است لذا با بی تابی پرسیدم خب ؛ بگویید آخر چه شد؟!

*خب معلوم است آخرش چه شد !، وقتی عقیل به نمایندگی از طرف برادرش امیرالمومنین علی علیه السلام به خواستگاری فاطمه آمد ؛ او از فرط شادمانی و رضایت ؛ گریست و گفت : خدا را سپاس من به مرد راضی بودم ولی او #مرد_مردان را نصیب من کرد.

بر گرفته از کتاب (ماه به روایت آه) به قلم ابوالفضل زرویی نصر آبادی.


نوشته شده در تاريخ چهارشنبه دوازدهم بهمن ۱۴۰۱ توسط ميثم

#یاعلے‌مدد

در جنگ اُحُد وقتی کار بر رسول خدا سخت شد، این جملات بر پیامبر صلی الله علیه و آله ندا داده شد:

نادِ عَلیاً مَظهَرَالعَجائِب
تجِدهُ عَوَناً لَکَ فِی النَوّائِب

کلَّ هَمٍ وَغَمًّ سَیَنجَلی
بوَلایَتِکَ یا عَلِیُّ یا عَلِیُّ یا عَلِیُ

صدا بزن علی علیه‌السلام را که مظهر عجایب است،
و یار و یاور تو در شدائد است،
و به ولایت و محبت تو یا علی علیه السلام همه‌ی غمها و غصّه‌ها منجلی است.

حیوة القلوب، باب ۳۲.
بحارالانوار، ج ۲۰، ص۷۳.
امالی شیخ طوسی حدیث ۲۳۲.
انساب النواصب، ص ۲۸‌.


بزرگترین کانال سخنان امام علی ونهج البلاغه

@raz_Nahjolbalagheh


نوشته شده در تاريخ چهارشنبه دوازدهم بهمن ۱۴۰۱ توسط ميثم


بسم الله الرحمن الرحیم

وَ فِي السَّماءِ رِزْقُكُمْ وَ ما تُوعَدُونَ

و روزىِ شما در آسمان است و نيز آنچه شما وعده داده ‌مى‌شويد.

زاریات_22

_ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _
أمیرالمؤمنین امام علی (علیه‌السلام):

إِذَا فَرَغَ أَحَدُکُمْ مِنَ الصَّلَاهًِْ فَلْیَرْفَعْ یَدَیْهِ إِلَی السَّمَاءِ وَ لْیَنْصَبْ فِی الدُّعَاءِ فَقَالَ عَبْدُاللَّهِ‌بْنُ‌سَبَإٍ یَا أَمِیرَالْمُؤْمِنِینَ أَ لَیْسَ اللَّهُ فِی کُلِّ مَکَانٍ قَالَ بَلَی قَالَ فَلِمَ یَرْفَعُ الْعَبْدُ یَدَیْهِ إِلَی السَّمَاءِ قَالَ أَ مَا تَقْرَأُ وَ فِی السَّماءِ رِزْقُکُمْ وَ ما تُوعَدُونَ فَمِنْ أَیْنَ یُطْلَبُ الرِّزْقُ إِلَّا مِنْ مَوْضِعِهِ وَ مَوْضِعُ الرِّزْقِ وَ مَا وَعَدَ اللَّهُ عَزَّوَجَلَّ السَّمَاءُ.

هرگاه کسی از میان شما از نماز فارغ شود باید دست‌هایش را به‌سوی آسمان بلند کند و بکوشد و به دعا پردازد. عبداللّه‌بن‌سبا عرض کرد: «یا امیرالمؤمنین (علیه السلام)! مگر خداوند عزّوجلّ در همه جا حاضر نیست»؟ آن حضرت (علیه السلام) فرمود: «بلی»! گفت: «پس چرا بنده هنگام دعا دست‌هایش را به‌سوی آسمان بلند می‌کند»؟ آن حضرت (علیه السلام) فرمود: «مگر در قرآن این آیه را نمی‌خوانی: وَ فِی السَّماءِ رِزْقُکُمْ وَ ما تُوعَدُونَ؛ پس به این ترتیب روزی را جز از محلّی که آنجا واقع شده از کجا باید طلب کرد و محلّی که روزی و آنچه خداوند عزّوجلّ وعده فرموده همگی در آسمان است».

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۱۵، ص۱۱۶
بحرالعرفان، ج۱۵، ص۱۴۲

_ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _


عَنْ هِشَامِ‌بْنِ‌الْحَکَم: ... قَالَ السَّائِلُ فَمَا الْفَرْقُ بَیْنَ أَنْ تَرْفَعُوا أَیْدِیَکُمْ إِلَی السَّمَاءِ وَ بَیْنَ أَنْ تَخْفِضُوهَا نَحْوَ الْأَرْضِ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ (علیه السلام) ذَلِکَ فِی عِلْمِهِ وَ إِحَاطَتِهِ وَ قُدْرَتِهِ سَوَاءٌ وَ لَکِنَّهُ عَزَّوَجَلَّ أَمَرَ أَوْلِیَاءَهُ وَ عِبَادَهُ بِرَفْعِ أَیْدِیهِمْ إِلَی السَّمَاءِ نَحْوَ الْعَرْشِ لِأَنَّهُ جَعَلَهُ مَعْدِنَ الرِّزْق.

هشام‌بن‌حکم گوید: ... [فرد زندیق] پرسید: «چه فرقی است میان اینکه دستان خود را به آسمان بالا برید یا به زمین پایین برید»؟ امام صادق (علیه السلام) فرمود: این در علم و احاطه و قدرت او مساوی و برابر است، ولی خداوند عزّوجلّ اولیا و بندگانش را امر فرموده دستان خود را رو به آسمان سمت عرش بالا برند، زیرا خداوند آن را معدن رزق قرار داده است.

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۱۵، ص۱۱۸


الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ
وَ عَجِّلْ فَرَجَهُمْ وَالْعَنْ أعْداءَهُم أجْمَعِینَ


نوشته شده در تاريخ پنجشنبه دوازدهم آبان ۱۴۰۱ توسط ميثم

عارفی ۴۰ شبانه روز چله گرفته بود تا *خدا را زیارت کند*
تمام روزها روزه بود.
در حال اعتکاف.
از خلق الله بریده بود.
صبح به صیام و شب به قیام.
زاری و تضرع به درگاه او

شب ۳۶ ام ندایی در خود شنید که می گفت: ساعت ۶ بعد از ظهر، بازار مسگران، دکان فلان مسگر *برو خدا را ز یارت خواهی کرد*

عارف از ساعت ۵ در بازار مسگران حاضر شد و در کوچه های بازار از پی دکان می گشت...

می‌گوید: پیرزنی را دیدم دیگ مسی به دست داشت و به مسگران نشان می داد،

*قصد فروش آنرا داشت...*

به هر مسگری نشان می داد، وزن می کرد و می گفت: ۴ ریال و ۲۰ شاهی

*پیرزن می گفت:نمیشه۶ریال بخرید؟*

مسگران می گفتند: خیر مادر، برای ما بیش از این مبلغ نمی صرفد. پیرزن دیگ را روی سر نهاده و در بازار می چرخید و همه همین قیمت را می دادند.

*بالاخره به مسگری رسید که دکان مورد نظر من بود.*
مسگر به کار خود مشغول بود که پیرزن گفت: این دیگ را برای فروش آوردم به ۶ ریال می فروشم، خرید دارید؟

*مسگر پرسید چرا به ۶ ریال؟؟؟*

پیر زن سفره دل خود را باز کرد و گفت: پسری مریض دارم، دکتر نسخه ای برای او نوشته است که پول آن ۶ ریال می شود!

مسگر دیگ را گرفت و گفت: این دیگ سالم و بسیار قیمتی است. حیف است بفروشی،

*امّا اگر مُصر هستی من آنرا به ۲۵ ریال می خرم!!!*

پیر زن گفت: مرا مسخره می کنی؟!!!
مسگر گفت: ابدا"
دیگ را گرفت و ۲۵ ریال در دست پیرزن گذاشت!!!

پیرزن که شدیدا متعجب شده بود؛ دعا کنان دکان مسگر را ترک کرد و دوان دوان راهی خانه خود شد.

*ن که ناظر ماجرا بودم*

و وقت ملاقات فراموشم شده بود، در دکان مسگر خزیدم و گفتم: عمو انگار تو کاسبی بلد نیستی؟!!! اکثر مسگران بازار این دیگ را وزن کردند و بیش از ۴ ریال و ۲۰ شاهی ندادند

*آنگاه تو به ۲۵ ریال می خری؟!!!*

مسگر پیر گفت: من دیگ نخریدم!!!

*من پول دادم نسخه فرزندش را بخرد، پول دادم یک هفته از فرزندش نگهداری کند، پول دادم بقیه وسایل خانه اش را نفروشد، من دیگ نخریدم...*


از حرفی که زدم بسیار شرمسار شدم در فکر فرو رفته بودم که

*ندایی با صدای بلند گفت:*

با
*چله گرفتن و عبادت کردن کسی به زیارت ما نخواهد آمد!!!*

*دست افتاده ای را بگیر و بلند کن، ما خود به زیارت تو خواهیم امد*

*گر دست فتاده ای بگیری...مردی*

@raz_Nahjolbalagheh


نوشته شده در تاريخ سه شنبه هجدهم مرداد ۱۴۰۱ توسط ميثم

واردشده است که وقتے پیشانے حضرت به خاڪ افتاد حضرت این فراز انتهایے را شروع کرد و فرمود:«اللَّهُمَّ لَكَ الْحَمْدُ حَمْدَ الشَّاكِرِينَ» و این خیلے مهم است و به این علت این فراز سجده دار شده است.

درعبارت سجده زیارت عاشورا مے خوانیم:«اللَّهُمَّ لَكَ الْحَمْدُ حَمْدَ الشَّاكِرِينَ لَكَ عَلَى مُصَابِهِمْ الْحَمْدُ لِلَّهِ عَلَى عَظِيمِ رَزِيَّتِي اللَّهُمَّ ارْزُقْنِي شَفَاعَةَ الْحُسَيْنِ يَوْمَ الْوُرُودِ وَ ثَبِّتْ لِي قَدَمَ صِدْقٍ عِنْدَكَ مَعَ الْحُسَيْنِ وَ أَصْحَابِ الْحُسَيْنِ الَّذِينَ بَذَلُوا مُهَجَهُمْ دُونَ الْحُسَيْنِ عليه السلام‏»

زیارت عاشورا حدیث قدسے است و اولین کسے که از اهلبیت علیهم السلام متن زیارت عاشورا را براے عموم مردم خواند،امام باقر علیه السلام است که فرمود پدرم،او از پدرش او از جد ما از پیامبر (ص)و از جبرئیل و جبرئیل از خداوند متعال نقل کردند که خداوند فرمود:
السلام علیڪ یا أبا عبدالله.یعنے متن زیارت در بین اهلبیت علیهم السلام بوده است.روایت وارد شده که سیدالشهدا در روز عاشورا دو بار زیارت عاشورا را قرائت کردند،این خیلے مهم است؛ یڪ بار سیدالشهدا بین نماز ظهر و عصر روز عاشورا از ابتدا تا انتهاے زیارت را خواندند و یڪ بار از صبح عاشورا تا غروب عاشورا بنا بر مناسبتے تکه اے از زیارت عاشورا را خواندند

این مطلب از یڪ جنبه بسیار با اهمیت است و قابل ذکر در روضه‌ هاست،آن مرتبه اے که کامل خواندند بین الصلاتین بود اما یڪ بارے را که تکه تکه خواندند تمام فرازهاے زیارت عاشورا خوانده شد جز این فرازے که الان سجده دارد اینجا دیگر حضرت به شهادت رسیدند شما سجده هاے آیات قرآن را نگاه کنید یا سجده واجب هستند یا سجده مستحب و در تمام این موارد چه واجب و چه مستحب،کلمه سجده در تمام این آیات ذکر شده است،شما این فراز انتهایے زیارت عاشورا را می‌ خوانید در حالے که هیچ کلمه سجده اے در آن ذکر نشده است و سجده مستحب هم است،نه سجده واجب؛ چرا بدون ذکر کلمه سجده،ما سجده می‌ کنیم؟.
جواب در این روایت آمده است که از ابتدا،این فراز سجده نداشته است،یعنے از ابتدا که این زیارت به وسیله حدیث قدسے بر پیامبر (ص)وارد شد،سجده نداشته است و سجده آن در روز عاشورا به وجود آمده است که سیدالشهدا از صبح روز عاشورا بنا به مناسبتے فرازے از زیارت را می‌ خواندند و تا موقعے که حضرت به شهادت رسیدند تمام فرازهاے زیارت را خواندند و بعد به شهادت رسیدند و این فراز سجده خوانده نشد تا زمانے که آن ملعون لعین بالاے سر حضرت آمد تا سر مبارڪ ایشان را از تن جدا کند از جلو نتوانست سر را جدا کند،پیکر را برگرداند و سر را از قفا جدا کرد

وارد شده است که وقتے پیشانے حضرت به خاڪ افتاد حضرت این فراز انتهایے را شروع کرد و فرمود:«اللَّهُمَّ لَكَ الْحَمْدُ حَمْدَ الشَّاكِرِينَ» و این خیلے مهم است و به این علت این فراز سجده دار شده است؛ شما اینجا کلمه سجده اے را اینجا نمے بینید،با اینکه در آیات قرآن در تمام موارد واجب و مستحب،کلمه سجده وارد شده است چرا که حضرت در حال سجده عرضه مے دارند:«اللَّهُمَّ لَكَ الْحَمْدُ حَمْدَ الشَّاكِرِينَ»؛ هم علت سجده دار شدن مشخص است،و هم اینکه حضرت در چه حالے بوده اند؟؛نه در حالے که حضرت علے اکبر یا طفلشان را از دست داده اند یا از اسب افتاده اند،در حالے حضرت به اینجا رسیده که به پیکر بے جان حضرت رحم نمے کنند و مے ‌خواهند سر حضرت را از بدن جدا کنند در این حال حضرت شاکر و حامد خداوند است اینجا باید صبر سیدالشهدا را مزه مزه کرد.


نوشته شده در تاريخ یکشنبه نهم مرداد ۱۴۰۱ توسط ميثم

نام :
 زینب صغری

کُنیه:
 ام کلثوم

جدّ مادری:
#رسول_الله صلی الله علیه و آله

جدّ پدری:
حضرت #ابوطالب علیه السّلام

جدّه مادری:
حضرت #خدیجه سلام الله علیها

جدّه پدری:
#فاطمه_بنت_اسد سلام الله علیها

پدر:
حضرت #أمیرالمؤمنین علیه السّلام

مادر:
حضرت #فاطمه_زهرا سلام الله علیها

برادران:
#امام_حسن، #امام_حسین، حضرت #محسن علیهم السّلام

خواهر:
حضرت #زینب سلام الله علیها

همسر:
#عون_بن_جعفر_بن_ابی_طالب علیهم السلام

ولادة:
۱۸ شعبان سال هفتم هجری

شهادة:
۲۹ جمادى الثانيه سال ۶۱ هجری

فرزند:
دخترى به نام نَبتة سلام الله علیها

مدفن:
سوریه قبرستان باب الصغیر

القاب:
مظلومة وحیدة الفصیحة البلیغة الشجاعة عقیلة خدر الرساله، رضیعةثدى الولاية، محبوبةالمصطفى، زاهدة، فاضلة، عاقلة، كاملة، عاملة، عابدة، محدّثه، شقیقةالحسن، شريكةالحسين، سيدالشهداء، نائبةالزهراء، الباکیه، امینةالله، الراضیةبالقدر و القضاء، ولية الله اخت‌المصائب.

تعبیر معصوم نسبت به ایشان:
از امام حسن و امام حسین علیهما السّلام نقل شده است در مورد خواهرشان ام کلثوم سلام الله علیها تعبیر می کردند به
(سیدةُ نساءِ المسلمین )

الذریعة الطاهرة، صفحه ۱۶۲، حدیث ۲۱۶.

در محاصره دشمن :

امیرالمومنین علیه السّلام در ضمن حدیثی از سرنوشت #عمر و #ابوبکر در هنگامه ظهور، میفرمایند:

سپس آنها را باهیزمِ همان آتشی که درِ خانه ام افروختند،تامرا و فاطمه ودو پسرم حسن وحسین ودو دخترم زینب و ام کلثوم (علیهم السلام) رابسوزانند،طمعه حریق نموده و خاکسترشان رابه دریا میریزد.

ارشادالقلوب دیلمی، جلد ۲، صفحه ۲۸۶.


لحظه واپسین مادرش حضرت زهرا علیها السلام :

آنگاه #ام_کلثوم را به سینه چسبانید و فرمودند:

اِذا بَلَغها فَلَها فِی المنزل ثُمّ الله لها.
چون ام کلثوم به سنّ بلوغ رسید،آنچه در خانه است از آنِ اوست،پس از آن نیز خدا پناه اوست.

بحارالانوار، جلد ۸۲، صفحه ۲۷.


بر هم زدن بزم #حفصه:

وقتی #عایشه ملعونه به جنگ جمل میرفت،به بصره رسید نامه ای برای دختر عمر (حفصه) نوشت ، چون پیروزیش را قطعی میدانست لِذا در آن نامه به حضرت امیرالمومنین علی علیه السّلام جسارت کرده بود، زمانیکه نامه به حفصه ملعونه رسید مجلس شادی برپا کرد و زنهای قریش را دعوت کرده و در اشعارشان به حضرت امیرالمومنین علی علیه السّلام توهین می کردند
حضرت ام کلثوم سلام الله علیها از داستان مطلع شدند با جمعی از هاشمیات، ناشناخته وارد مجلس شدند و آنگاه نقاب از چهره بر داشت و سخنانی فرمودند که حفصه بسیار شرمسار و شرمنده شد وپوزش طلبید.

الجمل و النصره، صفحه ۲۷۶.

در آستانه شهادت مولا :
در شب نوزدهم ماه رمضان،امیرالمومنین در خانه حضرت ام کلثوم سلام الله علیها افطار کردند و تا صبح نخوابیدند و خبر شهادتشان را به دخترشان فرمودند.

مناقب آل ابی طالب علیهم السلام، جلد ۳، صفحه ۳۵۶.

خطبه های نورانی:
چندین خطبه از حضرتش در تاریخ مانده است:

1-خطبه ای در روز ورود به #کوفه:

یا اهل الکوفه! سواَةًلکم ، مالکم خذلتُم حُسیناً و قَتَلتموه ...

2-خطبه ای به اهل کوفه وقتی نان میدادند:
یا اهل کوفه!حَجَر فی راس مَن تَصَدّقَ عَلَینا ...

3-خطبه ای در مجلس ابن زیادملعون:

وقتی ابن زیاد صدا زد:کدامین از شما ام کلثوم است؟حضرتش فرمودند:
ما تُریدُ مِنّی یا عَدّو الله ...

4-خطبه ای در ورود به شام :

وقتی هنگام ورود شمر به امام حسین علیه السّلام جسارت می کرد،حضرت ام کلثوم سلام الله علیها فرمودند:
کَذِبتَ یا لَعینُ!اِبنُ اللّعینِ! ...

5-خطبه ای در کاخ یزید ملعون:

وقتی خواهر یزید رو به اُسراء کرد وگفت:کدامین از شما ام کلثوم است؟
حضرتش فرمودند:
ها اَنَا،وَیلَکِ،اِبنةُ الاِمامِ الزّکی ...

شعرهای عاشورایی:
حضرت ام کلثوم سلام الله علیها نخستین مرثیه سرایِ امام حسین علیه السّلام بودند و از ایشان دَه مرثیه برای شهدایِ کربلا سُروده شده که معروفترین آن، مرثیه ایست که به هنگام ورود به مدینه سرودند:
مَدینَةَ جَدّنا لاتَقبَلینا
فَبِالحَسَراتِ وَالاَحزانِ جِئنا ...

غریبترین آشنا، صفحه ۷۳ تا ۱۰۸.

سب و فحش حضرت ام کلثوم سلام الله علیها به نواصب و دشمنان امیرالمومنین لعنهم الله

فقالت أم كلثوم: يا أم من خبث من الأولاد و يا بنت آكلة الأكباد! لسنا كنسائكم المشهورات بالزنا و لا رجالنا كرجالكم العاكفين على اللات و العزّى

حضرت ام کلثوم سلام الله علیها در جواب گستاخی خواهر یزید زنازاده فرمود: ای مادر فرزندان خبیث و ای دختر جگر خوار! ما چونان زنان شما نیستیم که به زنا مشهورند، و مردان ما نیز چونان مردان شما نیستند که بر لات و عزی چنبره بزنند!

أسرار الشهادات للدربندي/ص518
الدمعة الساكبة/ج5/ص142
الموسوعة الكبرى عن فاطمة الزهراء/ج7/ص325

#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#بیست_و_نهم_جمادی_الثانی

#_حضرت_ام_كلثوم عليهاالسلام 
.
بیست و نهم جمادی الثانی شهادت حضرت ام کلثوم سلام الله علیها خواهر تنی حضرت زینب سلام الله علیها و همچنین خواهر ابوینی امام حسن و امام حسین علیهماالسلام است.

روزی رسول خدا صلی الله علیه وآله به اولاد امیرالمؤمنین علیه السلام و فرزندان برادرشان جناب جعفر طیار علیه السلام نگاهی کرده و فرمودند:
"نَظَرَ النَّبِیُّ إِلَی أَوْلَادِ عَلِیٍّ وَ جَعْفَرٍ فَقَالَ بَنَاتُنا لِبَنِینا وَ بَنُونا لِبَنَاتِنا"
دخترهای ما برای پسرانمان و پسرهای ما برای دخترانمان
کنایه ازینکه اولاد امیرالمؤمنین و حضرت جعفر علیهماالسلام با هم ازدواج کنند. و البته این روشِ ازدواج پسر عموها با دختر عموها به دستور پیامبر در اهلبیت علیهم السلام رسم شده بود.
فلذا حضرت زینب سلام الله علیها با حضرت عبدالله بن جعفر علیهماالسلام و حضرت ام کلثوم سلام الله علیها با حضرت عون بن جعفر علیهماالسلام ازدواج کردند.
صاحب رياحين الشريعة نیز مینویسد: اميرالمؤمنين عليه السلام دومین دختر خود حضرت ام کلثوم سلام الله علیها را به عون بن #جعفر_طيار تزويج نمودند.
و آنچه در مورد ازدواج ام كلثوم سلام الله عليها با غير #عون_بن_جعفر علیهماالسلام نقل شده از #اکاذیب و جعلیات و بافته هاى مخالفين است.

آن حضرت در واقعه جانسوز كربلا حضور داشتند و بعداز شهادت #امام_حسين عليه السلام و اهل بيت و اصحابشان در كنار خواهرشان #حضرت_زينب سلام الله عليها از بانوان و يتيمان محافظت مى نمود، و اشعار آن حضرت در فراق برادر در كربلا مشهور و جانسوز است.

پس از عاشورا كه بانوان به اسارت كوفه و شام رفتند، خطبه آن حضرت در شهر كوفه و مجلس ابن زياد، اشعار آن حضرت در #قادسيه و #قنسرين، اثر دعاى آن حضرت در #سيبور و #بعلبك ، كلمات آن جناب با شمر هنگام ورود به دروازه شام، مرثيه هاى حضرت در اربعين و مراجعت به مدينه، دلالت بر #عظمت و #شجاعت و #صبر آن مخدره دارد.


خطبه آتشین حضرت ام کلثوم صلوات الله علیها در کوفه

عن زيد بن موسى : حَدَّثَني أبي عَن جَدِّي الصّادِقِ عليهما السلام: وَ خَطَبَتْ أُمُّ كُلْثُومٍ بِنْتُ عَلِيٍّ صلوات الله علیها فِي ذَلِكَ الْيَوْمِ مِنْ وَرَاءِ كِلَّتِهَا رَافِعَةً صَوْتَهَا بِالْبُكَاءِ فَقَالَتْ يَا أَهْلَ الْكُوفَةِ سَوْأَةً لَكُمْ مَا لَكُمْ خَذَلْتُمْ حُسَيْناً وَ قَتَلْتُمُوهُ وَ انْتَهَبْتُمْ أَمْوَالَهُ وَ وَرِثْتُمُوهُ وَ سَبَيْتُمْ نِسَاءَهُ وَ نَكَبْتُمُوهُ فَتَبّاً لَكُمْ وَ سُحْقاً وَيْلَكُمْ أَ تَدْرُونَ أَيُّ دَوَاهٍ دَهَتْكُمْ وَ أَيَّ وِزْرٍ عَلَى ظُهُورِكُمْ حَمَلْتُمْ وَ أَيَ‌ دِمَاءٍ سَفَكْتُمُوهَا وَ أَيَّ كَرِيمَةٍ أَصَبْتُمُوهَا وَ أَيَّ صَبِيَّةٍ سَلَبْتُمُوهَا وَ أَيَّ أَمْوَالٍ انْتَهَبْتُمُوهَا قَتَلْتُمْ خَيْرَ رِجَالاتٍ بَعْدَ النَّبِيِّ (صلی الله علیه و آله) وَ نُزِعَتِ الرَّحْمَةُ مِنْ قُلُوبِكُمْ أَلَا إِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْفَائِزُونَ وَ حِزْبَ الشَّيْطانِ هُمُ الْخاسِرُونَ‌ ثُمَّ قَالَتْ:قَتَلْتُمْ أَخِي صَبْراً فَوَيْلٌ لِأُمِّكُمْ‌سَتُجْزَوْنَ نَاراً حَرُّهَا يَتَوَقَّدُ‌ سَفَكْتُمْ دِمَاءً حَرَّمَ اللَّهُ سَفْكَهَا‌ وَ حَرَّمَهَا الْقُرْآنُ ثُمَّ مُحَمَّدٌ أَلَا فَابْشِرُوا بِالنَّارِ إِنَّكُمْ غَداً لَفِي سَقَرَ حَقّاً يَقِيناً تُخَلَّدُوا وَ إِنِّي لَأَبْكِي فِي حَيَاتِي عَلَى أَخِي‌‌ عَلَى خَيْرِ مَنْ بَعْدَ النَّبِيِّ سَيُولَدُ بِدَمْعٍ غَرِيزٍ مُسْتَهَلٍّ مُكَفْكَفٍ‌ عَلَى الْخَدِّ مِنِّي دَائِماً لَيْسَ يَجْمُدُ، قَالَ الرَّاوِي: فَضَجَّ النَّاسُ بِالْبُكَاءِ وَ النَّوْحِ وَ نَشَرَ النِّسَاءُ شُعُورَهُنَّ وَ وَضَعْنَ التُّرَابَ عَلَى رُءُوسِهِنَّ وَ خَمَشْنَ وُجُوهَهُنَّ وَ ضَرَبْنَ خُدُودَهُنَّ وَ دَعَوْنَ بِالْوَيْلِ وَ الثُّبُورِ وَ بَكَى الرِّجَالُ وَ نَتَفُوا لِحَاهُمْ فَلَمْ يُرَ بَاكِيَةٌ وَ بَاكٍ أَكْثَرَ مِنْ ذَلِكَ الْيَوْمِ.

به نقل از زيد بن موسى پدرم از جدّم امام صادق صلوات الله عليهم برايم نقل كرد كه فرمود : امّ كلثوم دختر على صلوات الله عليهما در آن روز از پشت پوشش خود و در حالى كه صداى خود را به گريه بلند كرده بود به سخنرانى پرداخت و فرمود: اى كوفيان بدا به حالتان  چرا حسين را خوار کردید و او را كشتيد و دارايى هايش را به تاراج برديد و براى خود برداشتيد و زنانش را اسير كرديد و به خاك سياه نشانديد؟ مرگ و هلاكت بر شما باد واى بر شما آيا مى دانيد چه بلاى بزرگى بر سرتان آمده است و بار چه گناهى را بر پشت خود نهاده ايد و چه خون هايى را ريختيد؟ و كدامين حرمت را شكستيد؟ و كدامين دخترك را ربوديد و چه اموالى را به تاراج برديد؟ بهترين مردانِ پس از پيامبر صلى الله عليه و آله را كشتيد و مرحمت از دل هايتان رَخت بر كشيد هان كه حزب خدا چيره اند و حزب شيطان زيانكارند سپس در قالب شعر فرمود:‌ برادرم را محاصره كرديد و او را كشتيد ؛ واى بر مادرتان به زودى آتشى سزايتان خواهد بود كه شعله اش زبانه مى كشد خون هايى را ريختيد كه خداوند ريختن آنها را حرام كرده بود و قرآن و محمّد صلى الله عليه و آله نيز ريختن آنها را روا نشمرده بودند هان آتش مژده تان باد كه شما فردا در قهر آتشى خواهيد بود كه شعله اش زبانه مى كشد و من در زندگى ام بر برادرم خواهم گريست بر بهترين مولودى كه پس از پيامبر صلى الله عليه و آله متولّد شده است با اشكى فراوان و جوشان و ريزان كه بر گونه هايم هميشه جارى است و خشك نمى شود، راوی گوید: مردم صدا به گريه و ناله و زارى بلند كردند و زنان موهاى خود را پريشان نمودند و خاك بر سرشان ريختند و ناخن به چهره كشيدند و گونه هاى خود را خراشيدند و به صورتها لطمه زدند و ناله و فرياد كردند مردان نيز گريستند و ريش خود را كَنْدند و هيچ روزى مرد و زن گريانى بيشتر از آن روز ديده نشد.

بحار الأنوار/ج‏۴۵/ص۱۱۲.
مثير الأحزان/ص۸۸.
نفس المهموم/ص۳۶۳.

#علیا_مخدره بی بی حضرت ام كلثوم سلام الله عليها، #چهارماه پس از بازگشت از كربلا و ورود به مدینه با دلی پر از غم و اندوه در مصائب کربلا و بر اثر سمی که بنی امیه به ایشان دادند و از اثرات ضربات تازیانه ها و شلاق ها در راه اسارت شهید شدند و در #قبرستان_باب_الصغیر دمشق دفن گردیدند.
رياحين الشريعة ج۳ ص۲۴۴
تذكرة الخواص ص۷۵
وقايع المشهور ص۱۱۰
تاج العروس ج۱۵ ص۸۱۳
المصنف ج۶ ص۱۶۴
.
آن زینب او عزیز مردم شده است
این فاطمه اش ملیکه قم شده است
#افسوس که نام ام کلثوم فقط
مانند مزار مادرش گم شده است
.


برچسب‌ها: ام الکثوم
نوشته شده در تاريخ جمعه هفتم مرداد ۱۴۰۱ توسط ميثم


 قیل للإمام الصادق عليه السّلام: سیدی جعلت فداک، إن المیت یجلسون بالناحية بعد موته أو قتله؛ و أراكم تجلسون أنتم و شیعتکم من أول شهر بالمأتم و العزاء للحسین عليه السّلام. فقال:

ما هذا ! إذا حل هلال محرم، نشرت الملائكة ثوب الحسین عليه السّلام و هو مخرق من ضرب السیوف و ملطخ بالدماء؛ فنراه نحن و شیعتنا بالبصیرة و لا بالبصر، فإذاً تنفجر دموعنا.


به امام صادق صلوات الله عليه عرض شد: آقای من به فدایتان شوم، وقتی کسی می میرد یا کشته می شود جلسه نوحه ای برای او می گیرند؛ و من مشاهده می کنم که شما و شیعیانتان از اول ماه محرم اقامه عزا می کنید. حضرت فرمودند:

این چه حرفی است! هنگامی که هلال ماه محرم دمیده می شود، ملائکه پیراهن امام حسین عليه السّلام را آویزان می کنند در حالیکه از ضربه های شمشیر پاره پاره شده و آغشته به خون است؛ ما و شیعیانمان این پیراهن را با چشم دل (و نه با چشم ظاهری) می بینیم، پس اشک های ما سرازیر می شود.

خصائص الزینبیة، ص 49 - ثمرات الأعواد، ص 36


نوشته شده در تاريخ شنبه بیست و پنجم تیر ۱۴۰۱ توسط ميثم


نوشته شده در تاريخ جمعه پنجم فروردین ۱۴۰۱ توسط ميثم

 إِنَّمَا النَّجْوى مِنَ الشَّيْطانِ لِيَحْزُنَ الَّذينَ آمَنُوا وَ لَيْسَ بِضارِّهِمْ شَيْئاً إِلاَّ بِإِذْنِ اللهِ وَ عَلَى اللهِ فَلْيَتَوَكَّلِ الْمُؤْمِنُونَ [10]

نجوا تنها از سوى شيطان است؛ تا مؤمنان را غمگين سازد؛ ولى نمى‌تواند هيچ‌گونه ضررى به آن‌ها برساند جز به فرمان خدا؛ پس مؤمنان تنها بر خدا توكّل كنند.

(مجادله/ ۱۰)

امام صادق (علیه السلام)- اگر شخصی در خوابش چیزی را ببیند که از آن اکراه دارد، باید به طرف دیگری بخوابد و بگوید: إِنَّمَا النَّجْوی مِنَ الشَّیْطَانِ لیَحْزُنَ الذِینَ آمَنُوا و لیْسَ بِضَارِّهِمْ شَیْئًا إِلا بِإِذْنِ اللهِ، پس بگوید:

[از شرّ آنچه دیدم و از شر شیطان رانده شده به آنچه ملائکه مقرّب خدا و ابنیای مرسل و بندگان صالحش پناه می‌جویند پناه می‌برم].

امام صادق (علیه السلام)- ابوبصیر گوید: به امام صادق (علیه السلام) عرض کردم: «فدایت شوم، رویای راستین و دروغین از یکجا نشأت میگیرد»؟ فرمود: «درست گفتی. امّا رؤیای دروغین و خلاف واقع آن است که شخص، آن خواب را در ابتدای شب که در تسخیر عاصیان و فاسقان است، می‌بیند. در این خواب، چیزی به نظر شخص می‌رسد و برای او مجسّم می‌شود که دروغین و خلاف واقع است و خیری در آن نیست. امّا رؤیای صادق، آن است که شخص آن رؤیا را پس از گذشت دو سوّم از شب، یعنی پیش از سحر ببیند که هنگام فرود آمدن ملائکه است. دراین‌صورت، خواب او صادق است و ان‌شاءالله خلاف واقع نیست. البتّه اگر جنب باشد یا بر مکان ناپاک خوابیده باشد و یا آنکه خداوند عزّوجلّ را چنان‌که باید، ذکر نگفته باشد. دراین‌صورت، رؤیای او خلاف واقع خواهد بود و یا [تعبیر آن را] از صاحبش به تأخیر می‌اندازد».

پیامبر (صلی الله علیه و آله)- رسول خدا (صلی الله علیه و آله) به فاطمه (سلام الله علیها) در مورد خوابی که دیده بود( خواب بد)، فرمود: «بگو: از شرّ خوابی که امشب دیده‌ام به آنچه که فرشتگان مقرّب خدا و پیامبران مرسل و بندگان صالح او پناه بردند، پناه می‌برم که مبادا گزندی از آن به من برسد یا دچار چیزی شوم که برایم خوشایند نیست. سپس سه‌بار به طرف چپ خود، آب دهان بینداز».


برچسب‌ها: علت رویای صادقانه دیدن, علت دیدن خواب بد
نوشته شده در تاريخ یکشنبه بیست و ششم دی ۱۴۰۰ توسط ميثم

سؤال _ حکم #تاتو (#تتو ، #خالکوبی)  #هاشور ، #فیبروز و #میکروپیگمنتیشن و یا #میکروبلیدینگ چیست؟ 

پاسخ: #وشم يا #تاتو همان خالکوبی می باشد که از زمان‌های گذشته مرسوم بوده است و کیفیت کلی آن این است که به وسیله سوزن و اشیای برنده مخصوص دیگر، چیزهای مانند نیل و دود پیه یا سرمه یا جوهر یا مواد دیگر را برای زینت و غیره، به زیر پوست بدن تزریق می کنند تا نقش و نگار ایجاد نمایند. 
این امر به مرور زمان جلو آماده است و حالات پیشرفته تری به خود گرفته است. مثلا عمق تزریق این مواد و نوع مواد تزریقی و کیفیت راندن این مواد به زیر پوست به مرور زمان تغییر کرده است ولی تمام این تغییرات، چیزی نبوده است که آن را از  «وَشم» و  «خالکوبی» بودن خارج سازد. لذا کیفیت های جدید خالکوبی یا همان تاتو، به خاطر برخی تفاوت های جنبی، به نام‌های جدید مانند : #هاشور ، #فیبروز و #میکروپیگمنتیشن و یا #میکروبلیدینگ و غیره نامیده می‌شود و از آن جهت که اصل تمام این موارد، تزریق مواد مختلف به زیر پوست بدن در جاهای مختلف آن می باشد، در حقیقت مصداق روشنی از  «وَشم»می باشد که البته امروزه بیشتر برای زینت خانمها در مکان‌هایی مثل ابرو و دور لَب و غیره استفاده می شود. 
از نظر لغت به زنی که عمل خالکوبی و تاتو را بر روی دیگران انجام می دهد،  «واشمة» و به زنی که بر روی او این کار انجام شود،  «مستوشمة» و به اصل این عمل  «وَشْم» گفته می شود. 

فارغ از مضراتی که این عمل از نظر طبی دارد، جهت تبیین حکم آن از نظر روایات به دو حدیث زیر توجه فرمایید :

1⃣مَعَانِي الْأَخْبَارِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ الْهَيْثَمِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ يَحْيَى عَنْ زَكَرِيَّا عَنْ بَكْرِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ حَبِيبٍ عَنْ تَمِيمِ بْنِ بُهْلُولٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ غُرَابٍ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ آبَائِهِ قَالَ: لَعَنَ رَسُولُ اللَّهِ النَّامِصَةَ وَ الْمُنْتَمِصَةَ وَ الْوَاشِرَةَ وَ الْمُوتَشِرَةَ وَ الْوَاصِلَةَ وَ الْمُسْتَوْصِلَةَ وَ الْوَاشِمَةَ وَ الْمُسْتَوْشِمَةَ.
معانی الأخبار ص249

ترجمه :امام صادق علیه السلام از اجدادشان روایت نموده است که رسول الله صلی الله علیه و آله نامصه و منتمصه و واشره و موتشره و واصله و مستوصله و زن #خالکوبی_کننده و زن #خالکوبی_شونده را لعنت نمودند. 

به دلیل احتیاج به توضیحات لازم، سایر اشخاص مورد لعن در این روایت و روایت بعدی، ترجمه نشدند و به ترجمه قسمت مورد سؤال اکتفا شد و سایر موارد در جای خود مورد بررسی و توضیح قرار می گیرد. إن شاءالله 

2⃣عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ الْوَاشِمَةُ وَ الْمُتَوَشِّمَةُ وَ النَّاجِشُ وَ الْمَنْجُوشُ مَلْعُونُونَ عَلَى لِسَانِ مُحَمَّدٍ
کافی ج5ص559

ترجمه :امام صادق علیه السلام فرمود : #زن_خالکوبی_کننده و #زن_خالکوبی_شونده  و ناجش و منجوش بر زبان رسول الله صلی الله علیه و آله ملعون هستند.

نکته١_ خالکوبی در روایات عامه هم مورد مذمت شدید واقع شده است که البته چون فقط روایات شیعه برای ما حجت است، به همین ها اکتفا می نماییم و با توجه به اعتبار هر دو روایت و عدم وجود معارض، مضمون آن را مورد عمل قرار داده و از این عمل دوری می کنیم. 

نکته ٢_ نه در روایات شیعه و نه در روایات عامه هیچ رخصتی برای این خالکوبی نرسیده است و نهی آن یک دست و بدون معارض می باشد.

نکته٣_ امام باقر علیه السلام در حديث کافی ج5ص119 فرمود:لَا بَأْسَ عَلَى الْمَرْأَةِ بِمَا تَزَيَّنَتْ بِهِ لِزَوْجِهَا
یعنی: هر چیزی که زن برای شوهرش خود را با آن زینت کند،اشکالی ندارد.
اما باید توجه نمود که هر زینت و عملی که از جانب اهل بیت علیهم السلام ممنوع گردیده است، جزو این مطلقات نیست و باید از آن اجتناب شود که یک مورد آن انواع خالکوبی و تاتو می باشد. 

نکته۴_ در نشر این متن بین کسانی که قصد دینداری و اطاعت از اهل بیت علیهم السلام دارند کوشش کنید تا علاوه بر نهی از منکر، کسانی که ناآگاهانه مرتکب این نهی شده اند، متوجه گردند.

نکته ۵_ داشتن ظاهری غیر جميل يا ابروهای کم پشت، دلیل نمی شود که شخص برای کسب رضایت شوهر و زینت برای شوهر از راههای نهی شده مثل خالکوبی استفاده کند. 

نکته۶_ اگر نوعی زینت باشد که با همین اسامی ذکر شده در متن فوق از آن یاد شود و حالت تزریق مواد به زیر پوست و خالکوبی نداشته باشد و فقط بر روی پوست مانند کرم و سرمه مالیده می شود، طبیعتا حکم جداگانه دارد.


برچسب‌ها: خالکوبی و روایات
نوشته شده در تاريخ شنبه هفدهم مهر ۱۴۰۰ توسط ميثم

نقل شده که در زمان خاتم الانبیا محمد (صلوات الله علیه و آله) در یکی از جبهه های جنگ یکنفر از کفار سوار الاغ سفید زیبائی بود و در صف کفار جنگ می کرد، یکی از مسلمانان تا چشمش به این مرکب راهوار سفید افتاد خوشش آمد و گفت من میروم و این کافر را می کشم و استرش را مالک می شوم و با این قصد حرکت کرد ولی تا خواست حمله کند آن مشرک پیش دستی کرد و مسلمان را کشت بعد از جنگ مسلمانان می گفتند که خوش به حالش به درجه ی رفیع شهادت رسید پیامبر وقتی که فهمید گفت: که او نیتش این بود که آن کافر را بکشد و بعد ازکشتنش الاغ او را به عنوان غنیمت صاحب شود و او هم اکنون در جهنم است و بعد از این ماجرا به قتیل الحمار یا همان شهید راه الاغ معروف شد

 پیامبرگرامی (صلی الله علیه و اله) با این فرمایش مردم را از این امر آگاه کرد  که هر کشته ای شهید نیست و بهشتی نمی شود بلکه نائل شدن به مقام شهادت شروطی دارد که به نیت عمل فرد وابسته است.

این مطلب را شهید والامقام دستغیب در کتاب استعاذه ص 244 از کتاب جامع السعادات ( نراقی ج۳ص ۸۳ ) نقل کرده است

 @raz_Nahjolbalagheh


نوشته شده در تاريخ شنبه ششم شهریور ۱۴۰۰ توسط ميثم

هنگامی که شما تاریخ علم در غرب (اروپا) و تاریخ مجامع مخفی را مطالعه می نمایید متوجه این نکته می شوید که یکی از علوم خفیه ای که اروپاییان در قرون وسطی بدان علاقه بسیاری نشان می دادند و بر روی آن تحقیقات علمی و عملی انجام می دادند علم کیمیاگری بوده است. از بین مجامع مخفی غربی دیرصهیون ها و صلیب رزیکروشن (صلیب گل سرخ) دو انجمن مخفی ای هستند که بزرگان آن با کیمیاگری آشنایی کامل داشته و تا جایی که بنده تحقیق نموده ام حتی رزیکروشن ها دانشگاه کیمیاگری نیز دارند که طبیعتا عمومی نیست. 

بررسی علوم خفیه کهن در آزمایشگاه های سری مجامع مخفی همچنین سنجش این علوم با یافته های علوم جدید و حتی تطبیق و تلفیقش با علوم جدیده از جمله اموری است که مجامع مخفی غربی در تمام این سالها در حال تحقیق بر رویش بوده اند. به نظر بنده نظام علوم جدید در دانشگاه ها و منسوخ اعلام کردن علوم قدیمه اعم از طب و طبیعیات و کیمیا و تنجیم و علوم خفیه و... طرحی هوشمندانه بوده است که علوم قدیم علی الخصوص علوم خفیه توسط دانشگاه ها با علوم جدید به روز رسانی نشوند و این به روز رسانی تنها توسط مجامع مخفی و به صورت سری انجام شود. 

می دانیم که آدم صفی الله بر اساس روایت ادیان ابراهیمی و حتی آداپا (معادل آدم ادیان) در اساطیر میان رودان از خاک خلق شده است. ما امروزه میزان نسبتا دقیق تمام عناصر تشکیل دهنده بدن را به کمک تحقیقات علمی می دانیم. حال سوال اینجاست که آیا جنیان که لطیف و غیر قابل رویت هستند نیز با نظام عنصری جدید ارتباطی دارند؟ می دانیم که جن موجودی مادی و دارای جسم لطیف است که از نظر ها پنهان است و بدین خاطر جن نامیده می شود زیرا کلمه جن در لغت به معنای پوشیده است. همچنین می دانیم که جنیان از منظر کیهان شناسی و جهان بینی کهن از آتش خلق شده اند. اما از منظر علوم جدید یا به اصطلاح شیمی جدید چطور ؟ آیا جنیان را می توانیم از منظر علم فیظیک با حالت چهارم ماده یعنی پلاسما مرتبط بدانیم؟ آیا جنیان نیز با عنصر یا عناصر خاصی در جدول مندلیف ارتباط دارند؟! 

آنچه مسلم است می دانیم که این موجودات کاملا توانایی متراکم نمودن جسم خویش را دارند. یک جن می تواند به فردی که حجابش با عالم این موجودات برداشته شده است ضربه بزند. چنگ بزند می تواند وسایل شخصی شما را پاره نماید. (نمونه ای از تصاویر پاره نمودن وسایل را در کانال قرار داده ام) البته مدت زمان این متراکم شدن بر حسب نوع و نژاد و قدرتشان متفاوت است و می تواند از چند ثانیه تا چند ساعت به طول بینجامد. پریان بدلیل آبی بودن نزدیک ترین موجودات به ما آدمیان هستند و قابلیت متراکم شدنشان بسیار بیشتر از جنیان است اما بنا به دلایل نامعلومی که شاید ضربه خوردن از انسان ها در برهه ای از تاریخ باشد خیلی کمتر با انسان ها ارتباط برقرار می کنند. 

یک شخص می تواند برخلاف بعضی ادعاها با جنیان دخول جنسی نماید. دخول با جنیان همان عمل دخول است و یک عمل خیالی به مانند محتلم شدن در خواب نیست. شی ای در داخل شی ای وارد می شود. منتهی فرج جنیان به مانند فرج انسان ها نیست. بنابراین همان لذتی که فرد از دخول با همجنس می برد را نباید انتظار داشته باشد که از دخول با این موجودات بدست بیاورد.

جنیان چون می سوزند خاکستر می شوند. خاکستری مادی در حد سرسوزن ایجاد می شود. اگر فردی جنی را بسوزاند ممکن است این خاکستر را تنفس کند و آنگاه چون وارد ریه بشود باید اقدام به خارج نمودن آن کرد. 

پ ن: استاد شیخ علاالدین دستور نوشتن سُور حوامیم را با زغال در یک مجلس بر روی کاغذ سفید بی خط توصیه می نمودند. زمان انجام این عمل از غروب آفتاب تا قبل از اذان صبح است. سپس شخص باید اقدام به حل کردن کاغذ در آب و غسل کردن با آن آب بنماید. در نهایت پس از این عمل ظرف ۲۴ ساعت شخص ممکن است دچار گوش درد خفیف شود و خاکستر از راه گوش از بدن خارج شود. 

علی ای حال هدف این بود که بگوییم این موجودات مادی اما لطیفند. به نظر بنده اگر بخواهیم عناصری که جنیان احتمالا با آن مرتبطند را ذکر نماییم احتمالا به عناصری مثل کربن و جیوه و گوگرد و اکسیژن و هیدروژن و ... برسیم.

در قرآن مجید و عزیز در آیه 27 سوره مبارکه حجر در مورد جان که بعضی ها به مانند ابن عباس وی را جد اعلای جنیان می دانند اینگونه آمده است: 

{وَالْجَانَّ خَلَقْنَاهُ مِنْ قَبْلُ مِنْ نَارِ السَّمُومِ (27سورة الحجر)=و پيش از آن جان را از آتشى سوزان و بى ‏دود خلق كرديم (۲۷)}(ترجمه فولادوند)

در کتاب مفردات راغب اصفهانی در باب کلمه سموم اینگونه آمده: {سموم: باد داغی که تاثیر سم دارد. خداوند می فرماید:《فَمَنَّ اللَّهُ عَلَيْنَا وَوَقَانَا عَذَابَ السَّمُومِ 》(۲۷طور) و 《فِي سَمُومٍ وَحَمِيمٍ 》(واقعه/۴۲) و《وَالْجَانَّ خَلَقْنَاهُ مِنْ قَبْلُ مِنْ نَارِ السَّمُومِ》(حجر/۲۷)}

همانگونه که ملاحظه نمودید راغب اصفهانی سموم را باد داغی می داند که تاثیر سمی دارد. بنده هم با نظر راغب موافقم و نار سموم را آتشی با تاثیر سمی می دانم. حال در طبیعت ما آتش سمی را در کجا می یابیم؟ در آتشفشان ها 

در آتشفشان ها همراه با آتش، بخار سمی جیوه و گاز سمی دی اکسید گوگرد در فضا منتشر می شود. آیا ممکن است جنیان با این بخارات و گازهای سمی مرتبط باشند؟ به نظر فقیر بله  
اگر شما با جنیان برخورد نموده باشید. گروهی از آنان بر حسب نژادشان بوی خاصی می دهند و گروهی هیچ بوی خاصی ندارند. بعضی نژادها بویی شبیه باروت، (گوگرد جزو مواد تشکیل دهنده باروت است) گروهی دیگر بوی شبیه شنجرف (ماده ای از ترکیب گوگرد وجیوه hgs) می دهند. اینجا بد نیست پاسخی را که از استاد سلوکی خویش آیت الله شیخ محمدصابر درباره جیوه و کرونا شنیدیم را نقل نمایم : 

{ایشان در مورد ارتباط جیوه و جنیان و کرونا پاسخ دادند:  بله به نظر خودم در خلقت این موجود(جن) جیوه نقش دارد. چون گازی که یک جن از خودش به جا می گذارد بعضا بوی شنجرف می دهد که داخلش جیوه و گوگرد دارد و بعضی مسمومیت ها با جیوه هم رابطه دارد. جیوه هم عمر را طولانی و هم کم می کند. هم کبد را از کار می اندازد هم سکته مغزی آنی می دهد. ترکیبش با سنگ های خاصی می تواند منجر به ارتباط با ابعاد دیگر حتی کندی زمان بشود. جیوه می تواند کلیه ها را از کار بیندازد قابلیت تبدیلات نوری و مرئی و نامریی دارد. ترکیباتش‌ با بعضی گیاهان موجب نادیده شدن در روز یا دیده شدن در دل شب مثل چراغ می شود. 
می توانی در تاریکی مطلق چون گوی نورانی دیده بشوی حتی بدون دوربین های حساس و با چشم غیر مسلح می توانی جن را با ترکیبی از جیوه با گیاهان ببینی همانگونه که بعضی حیوانات چون مار شکار خویش را می بینند. در بعضی قارچ ها هم جیوه وجود داره که پریان استفاده می کنند. 
جیوه های داخل بدن ماهی ها هم موجب می شود که بویایی و چشایی خویش را از دست بدهی و به نظرم ترکیب سمی که به مردم دارند از طریق پوست و هوا و آب وارد می کنند داخلش جیوه ماهی وجود دارد چون حافظه ات را هم از دست میدهی. (که از علایم مسمومیت با جیوه است.) ایشان در ادامه گفتند استادی در لبنان هست از دوستانم باید پیدایش کنم و با وی مشورت کنم استاد بالایی در بخش های خاص و عجیب علوم خفیه است و همه را هم از طایفه ای از پریان در لبنان آموخته است. }

نکته مهم: جناب شیخ محمدصابر منکر وجود ویروس کرونا نیستند. اما به نظر ایشان که بنده هم با ایشان هم نظرم، عوامل خارجی مثل انتشار گاز جیوه و یا گازهای دیگر و خود جیوه در هوا و آب و غذا باعث تشدید در تاثیر گذاری بیماری ویروسی کووید۱۹ است و علت افزایش مرگ و میر در ایران را باید از این منظر نیز پیگیری نمود وگرنه در کشورهایی مثل عراق و افغانستان و بسیاری از کشورهای دیگر این آمار مرگ و میر را شما ملاحظه نمی نمایید. مسلما اجرای چنین طرح شیطانی ای مستلزم این است که عوامل نفوذی در رده های پایین و میانی و شاید حتی نسبتا بالای نظام در آن همکاری نمایند. مشکل دیگر ناآگاهی و سادگی بعضی مسئولین رده بالا است و به نظرم این عزیزان نگاه درستی نسبت به مسائل اینچنینی ندارند و یک جاهایی هم ارتباط با این مسئولین عالی رتبه قطع است. یعنی اگر بخشی از دستگاه امنیتی در تحقیقات خویش به نتایجی در موضوعی برسد این نتایج ممکن است به دست مسئولین عالی رتبه نرسد و در همان بخش های میانی توسط عوامل نفوذی خفه شود. البته از همه اینها بگذریم از بی در و پیکر بودن مدیریت کشور نیز نباید غافل شد. وقتی شما شاهد هستید که اسناد هسته ای دزدیده می شود و مسلسل دو تنی برای ترور شهید فخری زاده یا وسایل پهباد برای زدن تاسیسات هسته ای وارد کشور می شود و در داخل توسط موساد مونتاژ می شود می توانیم انتظار داشته باشیم که با یک سری طرح به ظاهر ساده و حتی شاید قانونی مردم را مسموم‌ نمایند. 


نظرات استاد فقیر شیخ محمدصابر را به عنوان فردی راه رفته در این باره ملاحظه نمودید. اما در ادامه شواهدی برای روشن شدن اذهان می آورم و امیدوارم خوب آن را مطالعه نمایید : 

خبری مبنی بر استشمام بوی نامطبوع ماهی و گوگرد در بیماران کرونایی، در لینک انگلیسی خبر زیر اینگونه آمده که تعداد زیادی از مبتلا شدگان به کووید ۱۹ حتی چندین ماه پس از بهبود بوی نامطبوع ماهی را استشمام می نمایند؟ براستی چرا؟ می دانیم که ماهی با جیوه در ارتباط است و گوگرد و جیوه هر دو با آتشفشان و جنیان و علم کیمیاگری قدیم مرتبط است.  : 

https://news.sky.com/story/long-covid-symptoms-may-include-parosmia-as-people-report-disgusting-smells-of-fish-burning-and-sulphur-


http://www.ion.ir/news/655499/%D9%88%DB%8C%D8%B1%D9%88%D8%B3-%DA%A9%D8%B1%D9%88%D9%86%D8%A7

 

در لینک زیر شما یک سایت انگلیسی را ملاحظه می نمایید که نوعی تالار گفتمان است. در این تالار بعضی اعضا از ارتباط شیاطین با گوگرد و آتشفشان آگاهند و بخوبی می دانند که بعضی شیاطین بوی گوگرد می دهند: 

https://www.quora.com/What-is-the-relationship-between-demons-and-sulfur-What-is-the-history-behind-it


اما حال خبری مبنی بر تاثیر مثبت مولکول های گوگرد بر درمان بیماری کرونا که توسط دانشمندان سوئیسی تحقیق شده است (لینک اول انگلیسی و دوم فارسی ): 

https://www.sciencedaily.com/releases/2020/11/201120113836.htm

https://www.google.com/amp/s/www.irna.ir/amp/84118955/


پ ن: خوانندگان گرامی دقت نمایید درمان با مولکول های گوگرد عجیب نیست ؟ کیمیاگران و حکمای باستان اعتقاد داشتند تمام فلزات از ترکیب جیوه و گوگرد بوجود آمدند و ترکیب گوگرد و جیوه رکن رکین کیمیاگری باستان است. کیمیاگران هندی اعتقاد داشتند که با ترکیب نسبت های مختلف گوگرد و جیوه می توان بیماری های مختلف را درمان یا بیماری ایجاد نمود. ارتباط این دو ماده را با آتشفشان و جنیان هم دریافتید. وقتی ما می گوییم ویروس ساخته آزمایشگاه های مجامع مخفی است و جنبه باطنی نیز دارد و با عالم این فرومایگان ارتباط دارد یعنی همین که ملاحظه می نمایید. 

اگر خوانندگان به یاد داشته باشند دکتر امیر اشرفی در لایو خویش با جناب مهدی اسلامی از تاثیر بیماری کرونا بر کم خونی و کمبود هموگلوبین گفتند. ایشان اینگونه گفتند بیماران کرونایی پس از درمان دچار کمبود آهن و هموگلوبین می شوند. لینک یک تحقیق علمی در مورد کمبود آهن در مبتلایان به کرونا : 

https://www.ncbi.nlm.nih.gov/pmc/articles/PMC7790728/

باید دانست که این خود یکی از علایم مسمومیت با جیوه است و در لینک زیر می توانید تاثیر جیوه بر کم خونی و متابولیسم آهن و جذب آهن  در بدن را ملاحظه نمایید. در این تحقیق نشان داده شده است که چگونه کلرید جیوه در بدن باعث فقر آهن در خون می شود: 

https://www.sid.ir/fa/journal/ViewPaper.aspx?id=11278

پ ن: باید دانست که جیوه با فلزات مختلف به راحتی ترکیب می شود. آهن تنها فلزی است که جیوه با آن‌ ترکیب نمی شود. 

حتما این نکته را می دانید که دانشمندان منشا کرونا ویروس جدید را خفاش ها و یک جانور واسطه نامعلوم دیگر می دانند. 
لانه خفاش منبع چه ماده ای است ؟ جیوه 


در خون خفاش نیز مقدار قابل توجهی جیوه وجود دارد. این خود ارتباط جیوه و خفاش و کرونا ویروس را نشان می دهد. توجه نمایید که خفاش ها بینایی ضعیفی دارند یا نابینایند. مغز خفاش ها چون رادار عمل می کند و امواجی را به محیط پیرامونی میفرستد و بازتاب آن را دریافت می کند و مغز این جانور عجیب با تحلیل داده های دریافتی مسیر را پیدا می نماید. 
عده ای از نظریه پردازان توطئه در غرب از تاثیر امواج اینترنت نسل پنج بر کرونا ویروس جدید و پروژه کنترل ذهن سخن می گویند. آیا مجامع مخفی قصد دارند ما را چون خفاش ها به یک گیرنده قوی امواج تبدیل کنند؟! شاید هم امواج اینترنت جی فایو به کشتن انسان ها کمک نماید. 

لینک مقاله ای در مورد تاثیر امواج الکترو مغناطیس بر آزاد شدن آمالگام های دندان : 

https://www.sid.ir/fa/journal/ViewPaper.aspx?ID=77033

لینک مقاله ای مبنی بر وجود کرونا ویروس ها در خون خفاش ها علی الخصوص گونه نعل اسبی آن: 

https://sums.ac.ir/page-sib99/fa/156/form/pId62721

لینک مقاله ای که دانشمندان میزان جیوه خون خفاش ها را در آمریکا در نقاط مختلف اندازه گیری کرده اند و در بعضی مناطق صنعتی میزان جیوه خون خفاش ها ۸ برابر بیشتر از حد معمول بوده است که ناشی از آلودگی های جیوه ای در طبیعت در اثر صنعتی شدن است. در این مقاله اشاره می شود که خفاش ها حیواناتی هستند که از آنها به عنوان شاخص زنده اندازه گیری جیوه در طبیعت می توان استفاده کرد. علت این امر هم ارتباط خاص ساختار این موجودات با جیوه است. در این مقاله همچنین اشاره شده که میزان جیوه در خون خفاش های ماده دو برابر خفاش های نر می باشد: 

https://link.springer.com/article/10.1007/s10646-013-1150-1

لینک توضیحات در مورد جیوه و خاصیت دیا مغناطیسی و تاثیر امواج مغناطیسی بر آن این نکته را فراموش نکنید که اینترنت جی فایو فرقش با ورژن های قبلی این است که ریزموج ها را نیز پوشش می دهد. همچنین توجه کنید که در بخشی از مطلب آمده که جیوه در برابر تابش امواج بعضا خاصیت فرومغناطیسی (آهن ربایی) پیدایی می نماید آیا شما یاد خاصیت مغناطیسی واکسن ها نمی افتید؟ :

https://fa.m.wikipedia.org/wiki/%D8%AC%DB%8C%D9%88%D9%87

منبع

@soltannasir


نوشته شده در تاريخ پنجشنبه چهارم شهریور ۱۴۰۰ توسط ميثم

بسم الله الرحمن الرحیم

همان کس هرچیزی را به نیکوترین وجه آفرید

سوره مبارکه سجده-آیه 7


نوشته شده در تاريخ چهارشنبه سوم شهریور ۱۴۰۰ توسط ميثم

چرا اسبها که حیوانات فهمیده و نجیبی هستند، روز عاشورا بر پیکر مطهر امام حسین علیه السلام تاختن؟!

حدود هشتاد سال پیش 
یکی از علمای اصفهان که از سادات خیلی اصیل هم هستند...

آن زمان ايشان جوان بوده و روضه خوان
دهه اول محرم بوده، به يكى از روستاهای اطراف منبر می رود. آن روز برف سنگينى مى ‏آمده است. 

وقتى روضه اش تمام مى ‏شود بايد به يك روستای ديگر با فاصله مثلاً يك فرسخ برود.

نقل می کند:
 عباى زمستانيم را به سر كشيدم و سوار بر الاغ شدم و رفتم. برف سنگينى مى‏ آمد. مقدارى كه آمدم احساس کردم، گويا يك سوارِ ديگر از پشت سر من، دارد مى‏ آيد. 

حدس زدم یه نفر از روستا آخرش آمده مراقب من باشد.

بعد آن آقا كه پشت سر من مى ‏آمد گفت:« آ سيد مصطفى سلامٌ عليكم».
گفتم:« سلام عليكم» .
گفت: «مسئلةٌ»(یعنی سوالی داشتم؟)
گفتم:« بفرماييد».
گفت:« آيا در روز عاشورا دشمن بر جسد حضرت سيدالشهداء اسب تاخت؟

گفتم:« بله من در تاريخ خوانده‏ ام كه چنین کاری کرده اند. 

آن آقا گفتند:« و اسب ها هم بر بدن رفتند؟» 
گفتم: «بله در تاريخ هست كه اسب ها هم بر بدن رفتند.»

 مدتى گذشت و يك خورده جلوتر آمديم. باز آن آقا گفتند:« آسيد مصطفى! آيا متوكل عباسی خواست قبر حضرت سيدالشهداء (علیه السلام) را، منهدم كند؟» 
گفتم: بله سعى كرد كه از بين ببرد».

گفت:« گاوها را فرستاد كه قبر را شخم بزنند و مساوى كنند؟» 
گفتم:من در تاريخ خوانده‏ ام كه فرستادند اما گاوها نرفتند.

گفت« چطور؟ اسب كه حيوان نجيب و خوش فهمى است و در عالم خودش بيش از گاو متوجه می شود، اما بر جسد و بدن مبارك حضرت سيدالشهداء (علیه السلام) رفت ولى آن گاوها حتى بر قبر مطهر هم نرفتند و قبر را از بين نبرند؟!»

آقا سید می گوید:
 من به فکر رفتم که عجب سوالى شد! اين از محدوده توانائى فکری اين آبادى و اين منطقه بيرون است! داشتم به جوابش هم فكر مى‏ كردم. 

گويا حس كردم از همان پشت سر نورى به دلم افتاد و جوابی برای این سوال به نظرم آمد. 

گفتم:« البته اين قضيه يك جوابى دارد». 
گفتند:« چى هست؟» 

گفتم:« روز عاشورا حضرت سيد الشهداء (عليه ‏السلام) خواسته بودند كه هر چه دارند را براى خدا بدهند حتى اين يك مشت استخوان را گذاشتند وسط و خودشان اجازه دادند و خودشان خواسته بودند كه اسب بر بدن مبارکشان برود. خود حضرت خواستند هر چه داشتند را در راه خدا داده باشند. 

اما در جريان متوكل، اينها مى‏ خواستند آثار حضرت را از بين ببرند. 

▪️نظر امام حسین (علیه السلام)  بر از بين رفتن آثارشان نبود، از اول خود حضرت مى‏ خواستند، آثارشان محفوظ بماند تا مردم به اين وسيله بهره ببرند و مقرّب به خدا شوند».

آن آقا كه پشت سر بود، فرمود:« درست است.» 

آقا سید مصطفی می گوید: بعد پشت سرم را نگاه كردم ديدم هيچ كسى نيست حتى جاى پائى غير از همين مسيرى كه من آمده‏ ام، نيست...(فهمیدم آقا امام زمان عج بوده اند)
‌ ‌
دفتر نشر بیانات حجت الاسلام شیخ جعفر ناصری

 اللهم عجل لولیک الفرج
@NOORI82325 


نوشته شده در تاريخ پنجشنبه بیست و هشتم مرداد ۱۴۰۰ توسط ميثم

طبق محاسبه مرحوم دکتر احمد بیرشک در «گاه‌شماری ایرانی»، واقعه کربلا به حساب گاه‌شماری شمسی ۲۱ مهر سال ۵۹ هجري شمسی می‌شود.
تاریخ شمسی هم مثل قمری نیست که تغییر کند. موقعیت زمین نسبت به خورشید ثابت است و می‌شود با در آوردن اوقات شرعی شهر کربلا در این تاریخ، حرف‌های مقتل‌نویسان را به ساعت و دقیقه برگرداند.


*روز عاشورا چگونه گذشت؟*

در این تحقیق علمی، اوقات شرعی روز ۲۱ مهر به افق کربلا (که در طول قرون حداکثر ۳-+ دقیقه اختلاف می‌تواند داشته باشد) را استخراج کرده‌ایم و روایات مقتل‌نگارها را با این ساعت‌ها تنظیم کرده‌ایم.


*۵:۴۷ اذان صبح*

امام(ع) بعداز نماز صبح، برای اصحابش سخنرانی کرد. آنها را به صبر و جهاد دعوت کرد و بعد دعا خواند: «اللهم انت ثقتی فی کل کرب...
خدایا تو پشتیبان من هستی در هر پیشامد ناگواری»

طرف مقابل نيز نماز را به امامت عمر سعد خواند و بعداز نماز صبح، به آرایش سپاه و استقرار نیرو مشغول شدند.


*حدود ساعت ۶:۰۰*

امام حسین(ع) دستور دادند تا اطراف خیمه‌ها خندق بکنند و آن را با خار بوته ‌ها پر کنند تا بعد آن را آتش بزنند و مانع از حمله سپاه از پشت سر بشوند.


*طلوع آفتاب*

کمی بعد از طلوع آفتاب، امام(ع) سوار بر شتری شد تا بهتر دیده شود. رو به روی سپاه کوفه رفت و با صدای بلند برای آنها خطبه‌ای خواند. صفات و فضایل خودش، پدر و برادرش را یادآوری فرمودند و اینکه کوفیان به امام(ع) نامه نوشته‌اند. حتی چند نفر از سران سپاه کوفه را مخاطب قرار داد و از حجّار بن ابجر و شبث ربعی پرسید که مگر آنها او را دعوت نکرده‌اند؟
آنها انکار کردند!
امام(ع) نامه‌هایشان را به طرف آنها پرتاب و خدا را شکر کرد که حجت را بر آنها تمام کرده‌است.
یکی از سران جبهه‌ی مقابل، از امام(ع) پرسید: چرا حکم ابن زیاد را نمی‌پذیرد و آنها را از جنگ مقابله با پسر پیامبر(ص) نمی‌رهاند؟
اینجا بود که امام(ع)، آن جمله معروف‌شان را فرمودند:
«أَلَا وَإنَّ الدَّعِيَّ ابْنَ الدَّعِيِّ قَدْ رَكَزَ بَيْنَ اثْنَتَيْنِ: بَيْنَ السِّلَّه وَالذِّلَّه؛ وَهَيْهَاتَ مِنَّا الذِّلَّه...
فرد پستی که پسر فرد پست دیگری است، من را بین کشته شدن و قبول شدن و قبول ذلت مجبور کرده! ذلت از ما دور است.»
سخنرانی امام(ع) حدوداً نیم ساعت طول کشیده‌است.


*حدود ساعت ۸:۰۰*

بعد از سخنرانی امام(ع)، چند نفر از اصحاب آن حضرت، به روایتی بُرَیر که «سید القرآء» (آقای قرآن خوان‌‌های کوفه بود _ الفتوح) و به روایتی زهیر (تاریخ یعقوبی و طبری) خطاب به کوفیان، سخنان مشابهی گفتند.

بعداز سخنان زهیر و بریر، امام فریاد معروف «هل من ناصر ینصرنی» را سر دادند.
چند نفری دچار تردید شدند! از جمله حُر و فرد دیگری به نام ابوالشعثا و دو برادر که در گذشته عضو خوارج بودند. 
بعید نیست که کسان دیگری هم با دیدن شدت گرفتن احتمال جنگ، از سپاه کوفه فرار کرده باشند.

*حدود ساعت ۹:۰۰*

روز به وقت چاشت رسیده بود که شمر به عمر سعد پرخاش کرد که چرا این قدر تعلل می‌کند؟ عمر سعد عاقبت رضایت به شروع جنگ داد.
اولین تیر را به سمت سپاه امام(ع) رها کرد و خطاب به لشگریانش فریاد زد:
«نزد عبیدالله، شهادت بدهید که من اولین تیر را رها کردم.»
بعداز انداختن تیر توسط عمر سعد، کماندارهای لشکر کوفه همگی با هم شروع به تیراندازی کردند. امام به یارانش فرمودند:
«اینها نماینده این قوم هستند. برای مرگی که چاره‌ای جز پذیرش آن نیست، آماده شوید.»
چند نفر از سپاه امام در این تیر باران کشته شدند. (تعداد دقیق را نمی‌دانیم. تعداد کشتگان تیراندازی با تعداد کشتگان حمله اول ۵۰ نفر ذکر شده‌است.)


*حدود ساعت ۱۰:۰۰*

بعد از تیراندازی، «یسار»، غلام «زیاد بن ابیه» و «سالم» غلام عبیدالله ابن زیاد از لشکر کوفه برای نبرد تن به تن، در ابتدای جنگ بیرون آمدند. عبدالله بن عمیر اجازه نبرد خواست. امام حسین(ع) نگاهی به او کرد و فرمود:
«به گمانم حریف کشنده‌ای باشی» عبدالله آن دو نفر را کشت. البته انگشتان دست چپش قطع شد.
بعد از این نبرد تن به تن، حمله سراسری سپاه کوفه شروع شد. ابتدا حجار به جناح راست سپاه امام حسین(ع) حمله کرد اما حبیب و یارانش در برابر او ایستادگی کردند. زانو به زمین زدند و با نیزه‌ها حمله را دفع کردند.

همزمان شمر به جناح چپ سپاه امام‌(ع) حمله برد. زهیر و یارانش به جنگ مهاجمین رفتند. خود شمر در این حمله زخم برداشت.
بعد‌از عقب‌نشینی هر دو جناح کوفی، عمر سعد ۵۰۰ تیرانداز فرستاد که دوباره سپاه امام(ع) را تیرباران کردند که آن حملات، علاوه بر از پا درآمدن هر ۲۳ اسب لشکریان امام(ع)، تعدادی دیگر از اصحاب شهید شدند. الفتوح، آن نفرات را ۵۰ نفر و ابن شهرآشوب ۳۸ نفر ذکر کرده‌است.

اولین شهید، ابوالشعثا بود و ۸ تیر انداخت که ۵ نفر از دشمن را کشت.
امام(ع) او را دعا کرد. 
گروهی از سپاه شمر خواستند از پشت سر به امام(ع)حمله کنند. زهیر و ۱۰ نفر به آنها حمله کردند.


*حدود ساعت ۱۱:۰۰*

بعداز این حملات، امام‌(ع) دستور تک تک به میدان رفتن را به یاران داد.
اصحاب با هم قرار گذاشتند تا زنده‌اند نگذارند که کسی از بنی‌هاشم به میدان برود.
انگار برای شهادت با هم مسابقه داشتند. 
بعضی «در مقابل نگاه امام‌(ع)» شهید شدند.
یکی از اولین کسانی که کشته شد، پیرمرد زاهد، جناب بریر بود. مسلم بن عوسجه بعد از او کشته شد. حبیب بر سر بالین او رفت و گفت کاش می‌توانستم وصیت‌های تو را اجرا کنم.
مسلم با دست امام حسین(ع) را نشان داد و گفت: «وصیت من این مرد است». 

یک بار، هفت نفر از اصحاب امام‌(ع) در محاصره واقع شدند، حضرت عباس(ع) محاصره آنها را شکست و نجاتشان داد.


*اذان ظهر*

حبیب بن مظاهر موقع اذان ظهر شهید شد.
چون که نوشته‌اند، امام(ع) خطاب به اصحاب فرمودند:
یکی برود با عمر سعد مذاکره بکند و بخواهد برای نماز ظهر جنگ را متوقف کنیم.
یکی از لشکر کوفه صدا زد: «نماز شما قبول نمی‌شود.» حبیب به او گفت: «ای حمار! فکر می‌کنی نماز شما قبول می‌شود و نماز پسر پیامبر(ص) قبول نمی‌شود؟» به جنگ او رفت اما از سپاه کوفی به کمکش آمدند و حبیب کشته شد.
امام(ع) از شهادت حبیب متأثر شد و برای اولین بار در روز عاشورا گریست. رو به آسمان کرد و گفت: «خدایا رفتن جان خودم و دوستانم را به حساب تو می‌گذارم.»
 امام‌(ع) نماز را شکسته و به قاعده «نماز خوف» خواند. گروهی از اصحاب به امام‌(ع) اقتدا کردند و بقیه به جنگ پرداختند. زهیر و سعید بن عبدالله حنفی خودشان را سپر امام کردند.
نوشته اند سعید بن عبدالله ۱۳ تیر و نیزه خورد و به شهادت رسید. در آخرین نفس از امام پرسید: «آیا وفا کردم؟»


*حدود ساعت ۱۳:۰۰*

۳۰ نفر از اصحاب امام(ع) تا وقت نماز زنده بودند و بعد از این ساعت شهید شدند.
بعد از کشته شدن اصحاب، نوبت به بنی هاشم رسید. اولین نفر، حضرت علی اکبر(س) بود.
البته الفتوح، عبدالله بن مسلم بن عقیل را اولین شهید بنی هاشم خوانده‌است. این عبدالله بن مسلم، به طرز ناجوانمردانه‌ای شهید شد. شهادت او بر جوانان بنی هاشم گران آمد. دسته جمعی سوار شدند و به دشمن حمله بردند. امام آنها را آرام کرد و فرمود:
«ای پسرعموهای من، بر مرگ صبر کنید. به خدا پس از این هیچ خواری و ذلتی نخواهید دید.»


*حدود ساعت ۱۴:۰۰*

 عاقبت امام حسین(ع) و حضرت عباس(ع) تنها ماندند.
عباس(ع) اجازه میدان خواست، اما امام(ع) او را مأمور رساندن آب به خیمه‌ها کرد. دشمن بین دو برادر فاصله انداخت. عباس(ع) دلاور در حالیکه با شجاعت تمام سعی در آوردن مشک آب برای زنان و کودکان داشت، در محاصره دشمن دو دستش قطع شده و با عمودی آهنین بر سرش زدند که از اسب بر زمین افتاد. اباعبدلله(ع) سراسیمه خود را بر پیکر قطعه قطعه برادر رساند. دشمن کمی به عقب رفت. امام(ع) برای دومین بار، بعداز مرگ برادر عزیزش، گریه کرد و فرمود:
«اکنون دیگر پشتم شکست.»

*حدود ساعت ۱۵:۰۰*

امام(ع) به طرف خیمه‌ها برگشت تا خداحافظی کند. همچنین پیراهنش را پاره پاره کرد و پوشید تا بعدا در وقت غارت کردن توسط دشمن برهنه‌اش نکنند.
وقت وداع با اهل بیت، کودک شیرخواره‌اش علی اصغر(س) را به میدان برد تا او را سیراب کند که به تیر حرمله کشته شد.
امام(ع) به میدان رفت اما کمتر کسی حاضر به مقابله با ایشان می‌شد. بعضی تیر می‌انداختند و بعضی از دور نیزه پرتاب می‌کردند.
شمر و ۱۰ نفر به مقابله با امام(ع) آمدند.
بعداز شهادت امام(ع)، بر پیکر مبارکش جای ۳۳ زخم نیزه و ۳۴زخم شمشیر شمرده شد.

در مقاتل نوشته‌اند: زمانی که امام(ع) در آستانه شهادت بود، کسی جرأت نمی‌کرد به سمت ایشان برود، اهل حرم از صدای اسب ایشان (ذوالجناح) متوجه شده و بیرون دویدند. کودکی به نام عبدالله بن حسن(ع) دوید و به طرف مقتل امام آمد. او را در بغل عمویش کشتند. امام ناراحت شدند و کوفیان را نفرین کردند:
«خدایا باران آسمان و روییدنی زمین را از ایشان بگیر!»

*۱۶:۰۶ مقارن با اذان عصر*

وقت شهادت امام(ع) را وقت نماز عصر گفته‌اند. روایت تاریخ طبری به نقل از وقایع‌نگار لشکر عمر سعد چنین است: «حمید بن مسلم گوید: پیش از آن که حسین(ع) کشته شود، شنیدم که می‌گفت:
«به خدا پس از من، کسی را نخواهید کشت که خداوند از کشتن او، بیش از کشتن من بر شما خشم آرد.»

گوید: آن‌گاه شمر میان کسان بانگ زد که «وای بر شما! منتظر چیستید؟ مادرهای‌تان به عزای‌تان بنشینند، بکشیدش!»
گوید در این حال سنان بن انس حمله برد و نیزه در قلب امام(ع) فرو برد...

*حدود ساعت ۱۷:۰۰*

بعداز شهادت امام(ع)، عده‌ای لباس‌های آن حضرت را غارت کردند که نوشته‌اند تمام این افراد، بعدها به مرض‌های لاعلاج دچار شدند.

غارت عمومی اموال امام حسین(ع) و همراهانش آغاز شد. عمر سعد ساعتی بعد دستور توقف غارت را داد و حتی نگهبان برای خیمه‌ها گذاشت.

یکی از شیعیان بصره به اسم سوید بن‌مطاع بعداز شهادت امام(ع) به کربلا رسید و برای دفاع از حرم امام(ع) جنگید تا شهید شد.


*نزدیک غروب آفتاب*

سر امام(ع) را از بدن جدا می‌کنند و به خولی می‌دهند تا همان شبانه برای ابن زیاد ببرد.
آنگاه، به دستور عمر سعد، بر بدن مطهر امام(ع) و یارانش اسب می‌دوانند تا استخوان‌هایشان هم خرد شود.

*۱۸:۴۹ مقارن با اذان مغرب*

داستان روز غم‌انگیز عاشورا، این‌طور تمام می‌شود! در حالی که عمر سعد دستور نماز جماعت مغرب را می‌داده، سنان بن انس بین مردم می‌تاخته و رجز می‌خوانده که «افسار و رکاب اسب مرا باید از طلا بکنید! چرا که من بهترین مردمان را کشته‌ام!》

 

 

اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللَّهِ وَ عَلَى الاَْرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِناَّئِکَ عَلَیْکَ مِنّى سَلامُ اللَّهِ (اَبَداً) ما بَقیتُ وَ بَقِىَ اللَّیْلُ وَ النَّهارُ وَ لاجَعَلَهُ اللَّهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّى لِزِیارَتِکُمْ

سلام بر تو اى ابا عبداللّه و بر روانهائى که فرود آمدند به آستانت ، بر تو از جانب من سلام خدا باد همیشه تا من زنده ام و برپا است شب و روز و قرار ندهد این زیارت را خداوند آخرین بار زیارت من از شما
 
اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ

سلام بر حسین و بر على بن الحسین و بر فرزندان حسین و بر اصحاب و یاران حسین

 

کتاب حقیقت عاشورا از محمد اسفندیاری


نوشته شده در تاريخ چهارشنبه ششم مرداد ۱۴۰۰ توسط ميثم


روزی راهبی با جمعی از مسیحیان به مسجد النبی (صلی الله علیه و آله و سلم)آمدند در حالیکه طلا و جواهر و اشیاء گرانبها بهمراه داشتند.

پس راهب‌‌‌‌ رو کرد به جماعتی که در آنجا حضور داشتند ( أبوبکر نیز در بین جماعت بود ) و سوال کرد "خلیفه ی نبی و امین او چه کسی است؟" 

پس جمعیت حاضر ، ابوبکر را نشان دادند ، پس 
راهب رو به ابوبکر کرده و پرسید نامت چیست؟ ابوبکر گفت ، نامم "عتیق" است 
راهب پرسید نام دیگرت چیست؟ابوبکر گفت نام دیگرم "صدیق" است.
راهب سوال کرد نام دیگری هم داری؟ ابو بکر گفت "نه هرگز"

پس راهب گفت گمان کنم آنکه در پی او هستم شخص دیگریست.

ابوبکر گفت دنبال چه هستی؟
راهب پاسخ داد من بهمراه جمعی از مسیحیان از روم آمدم و جواهر و اشیاء گرانبها بهمراه آوردیم و هدف ما این است که از خلیفه ی مسلمین چند سوال بپرسیم ، پس اگر توانست به سوالات ما پاسخ دهد تمام این هدایای ارزنده را به او میبخشیم تا بین مسلمانان قسمت کند و اگر نتوانست سوالات مارا پاسخ دهد اینجا را ترک کرده و به سرزمین خود باز میگردیم.

ابوبکر گفت سوالاتت را بپرس ، راهب گفت باید ب من امان نامه بدهی تا آزادانه سوالاتم را مطرح کنم و ابوبکر گفت در امانی ، پس سوالاتت را بپرس.

راهب سه سوالش را مطرح کرد:

1)ما هو الشئ الذی لیس لله؟
چه چیزاست که از آن خدا نیست؟

2)ما هو شئ لیس عندالله؟
چه چیزاست که در نزد خدا نیست؟

3)ما هو الشئ الذی لا یعلمه الله؟
آن چیست که خدا آن را نمیداند؟

پس ابوبکر پس از مکثی طولانی گفت باید از عمر کمک بخواهم ، پس بدنبال عمر فرستاد و راهب سوالاتش را مطرح کرد ، عمر که از پاسخ عاجز ماند پس بدنبال عثمان فرستاد و عثمان نیز از این سوالات جا خورد ، و جمعیت گفتند  چه سوالیست که میپرسی؟خدا همه چیز دارد و همه چیز را میداند.

راهب نا امید گشته قصد بازگشت به روم کرد ، ابوبکر گفت : ای دشمن خدا اگر عهد بر امان دادنت نبسته بودم زمین را به خونت رنگین می کردم .

سلمان فارسی که شاهد ماجرا بود بسرعت خود را به امام علی (ع)رسانده و ماجرا را تعریف کرد و از امام خواست که به سرعت خودش را به آنجا برساند.
پس امام علی ع بهمراه پسرانش امام حسن (ع )و امام حسین (ع )میان جمعیت حاضر  و با احترام و تکبیر جماعت حاضر مواجه شدند.

ابوبکر خطاب به راهب گفت ، آنکه در جست و جویش هستی آمد ، پس هر سوالی داری از علی (ع) بپرس!

راهب رو به امام علی (ع) کرده و پرسیدنامت چیست؟
امام علی (ع) فرمودند: نامم نزد یهودیان "الیا" نزد مسیحیان "ایلیا" نزد پدرم "علی" و نزد مادرم "حیدر" است.
پس راهب گفت ، نسبتت با نبی (ص) چیست؟

امام (ع )فرمودند: او برادر و پسرعموى من است و نیز داماد او هستم.

پس راهب گفت ، به عیسی بن مریم قسم که مقصود و گمشده ی  من تو بودی. 

پس به سوالاتم پاسخ بده 
و دوباره سوالاتش را مطرح کرد.

امام علی (ع) پاسخ دادند: 
.
فإن الله تعالی أحد لیس له صاحبة و لا ولدا
فلیس من الله ظلم لأحد 
و فإن الله لا یعلم شریکا فی الملک

آنچه خدا ندارد ، زن و فرزند است.

آنچه نزد خدا نیست ، ظلم است

 و آنچه خدا نمیداند ، شریک و همتا برای خود است

پس راهب با شنیدن این پاسخها ، امام علی را به سینه فشرد و بین دو چشم مبارکش را بوسید و گفت:

 "أشهد أن لا اله إلا الله و أن محمد رسول الله و أشهد أنک وصیه و خلیفته و أمین هذه الامة و معدن الحکمة"

به درستی که نامت درتورات إلیا و در انجیل  ایلیا و در قرآن علی و در کتابهای پیشین حیدر است ، پس براستی تو خلیفه ی بر حق پیامبری، سپس تمام هدایا را به امام علی (ع) تقدیم کرد و امام در همانجا اموال را بین مسلمین قسمت کرد.

 *عزيزان !! تا حد امکان نشر دهید؛ زیرا:

پیامبر(ص)فرمود:هرکس فضائل امیرالمومنین علی ابن ابیطالب (ع)را نشردهد، مادامیکه از آن نوشته اثری باقیست ملائکة الله برای او استغفار می کنند 

منبع : کتاب الإحتجاج مرحوم طبرسی
مبلغ غدیر باشیم


نوشته شده در تاريخ جمعه هجدهم تیر ۱۴۰۰ توسط ميثم

 

چرا بعضی آدم ها با کوچکترین گناهی تو همین دنیا #مجازات میشن. اما یه سری هر گناهی دلشون میخواد میکنن و روز به روز هم پیشرفت؟ پس #عدالت خدا کجاست!!!

 آدمها سه دسته اند:
#عینک
#ملحفه
#فرش

وقتی یک لکه چایی بنشیند روی عینک بلافاصله آن را با دستمال کاغذی پاک میکنی !

وقتی همان لکه بنشیند روی ملحفه می گذاری سر ماه که با لباسها و ملحفه ها جمع شود و همه را با هم با چنگ میشویی!

 اما وقتی همان لکه بنشیند روی فرش میگذاری سر سال با دسته بیل به جانش می افتی!

 خدا هم با بنده های مومنش مثل عینک رفتار می کند. بنده های پاک و زلال که جایشان روی چشم است تا خطا کردند بلافاصله حالشان را می گیرد (البته در دنیا و خفیف)، دیگران را به موقعش تنبیه میکند آن هم با چنگ، و آن گردن کلفت هایش را می گذارد تا چرک هاشان جمع شود.
 
خداوند در قرآن کریم می فرماید:

 (وَ لا یَحْسَبَنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا أَنَّما نُمْلِی لَهُمْ خَیْرٌ لِأَنْفُسِهِمْ) (إِنَّما نُمْلِی لَهُمْ لِیَزْدادُوا إِثْماً)  (وَ لَهُمْ عَذابٌ مُهِینٌ)" 
«گمان نکنند آنهایى که کافر شدند، #مهلتى که به ایشان مى‏ دهیم براى آنها خوب است». «بلکه مهلت می‏دهیم تا به گناه و طغیان خود بیفزایند» (وَ لَهُمْ عَذابٌ مُهِینٌ)

 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌


نوشته شده در تاريخ پنجشنبه هفدهم تیر ۱۴۰۰ توسط ميثم

*زنی زیبارو به امام جماعت و روحانی مسجد گفت:من نمیخوام در مسجد حضور داشته باشم!* *روحانی گفت:*می‌تونم بپرسم چرا؟*
*زن جواب داد:چون یک عده را می‌بینم که دارند با گوشی صحبت می‌کنند،*عده‌ای درحال پیامک فرستادن درحین دعا خواندن‌هستند،*
*بعضی‌هاغیبت می‌کنندوشایعه پراکنی می‌کنند،*بعضی فقط جسمشان اینجاست،*بعضی‌ها خوابند،*بعضی ها به من خیره شده اند...*
*روحانی ساڪت بود،*بعد گفت:می‌توانم از شما بخواهم کاری برای من انجام دهید قبل از اینکه تصمیم آخر خود را بگیرید؟*
*زن گفت:حتما چه کاری هست؟*
*روحانی گفت: می‌خواهم لیوانی آب را در دست بگیرید و دو مرتبه دور مسجد بگردید و نگذارید هیچ آبی از آن بیرون بریزد.*
*زن گفت:بله می توانم!*زن لیوان راگرفت و دوبار به دور مسجدگردید و برگشت و گفت: انجام دادم!*
*روحانی پرسید:کسی را دیدی که با گوشی در حال حرف زدن باشد؟
*کسی را دیدی که غیبت کند؟*کسی رادیدی که فکرش جای دیگرباشد 
*کسی را دیدی که خوابیده باشد؟*
*زن گفت: نمی توانستم چیزی ببینم چون همه حواس من به لیوان آب بود تا چیزی از آن بیرون نریزد...*
*روحانی گفت:وقتی به مسجد می‌آیید باید همه حواس و تمرکزتان به «خدا» باشد.*برای همین است که حضرت محمد(ص) فرمود «مرا پیروی کنید» و نگفت که مسلمانان را دنبال کنید!*
*نگذارید رابطه شما با خدا به رابطه بقیه با خدا ربط پیدا کند. بگذارید این رابطه با چگونگی تمرکز تان بر خدا مشخص شود.*


*نگاهمان به خداوندباشد نه زندگی دیگران وقضاوت کردنشان


.: Weblog Themes By Pichak :.





در اين وبلاگ
در كل اينترنت
تمامی حقوق این وبلاگ محفوظ است | طراحی : پیچک