کهربا
 
ارائه مطالب علمي و  مذهبي

محل درج آگهی و تبلیغات
 
نوشته شده در تاريخ پنجشنبه هفدهم تیر ۱۴۰۰ توسط ميثم

*زنی زیبارو به امام جماعت و روحانی مسجد گفت:من نمیخوام در مسجد حضور داشته باشم!* *روحانی گفت:*می‌تونم بپرسم چرا؟*
*زن جواب داد:چون یک عده را می‌بینم که دارند با گوشی صحبت می‌کنند،*عده‌ای درحال پیامک فرستادن درحین دعا خواندن‌هستند،*
*بعضی‌هاغیبت می‌کنندوشایعه پراکنی می‌کنند،*بعضی فقط جسمشان اینجاست،*بعضی‌ها خوابند،*بعضی ها به من خیره شده اند...*
*روحانی ساڪت بود،*بعد گفت:می‌توانم از شما بخواهم کاری برای من انجام دهید قبل از اینکه تصمیم آخر خود را بگیرید؟*
*زن گفت:حتما چه کاری هست؟*
*روحانی گفت: می‌خواهم لیوانی آب را در دست بگیرید و دو مرتبه دور مسجد بگردید و نگذارید هیچ آبی از آن بیرون بریزد.*
*زن گفت:بله می توانم!*زن لیوان راگرفت و دوبار به دور مسجدگردید و برگشت و گفت: انجام دادم!*
*روحانی پرسید:کسی را دیدی که با گوشی در حال حرف زدن باشد؟
*کسی را دیدی که غیبت کند؟*کسی رادیدی که فکرش جای دیگرباشد 
*کسی را دیدی که خوابیده باشد؟*
*زن گفت: نمی توانستم چیزی ببینم چون همه حواس من به لیوان آب بود تا چیزی از آن بیرون نریزد...*
*روحانی گفت:وقتی به مسجد می‌آیید باید همه حواس و تمرکزتان به «خدا» باشد.*برای همین است که حضرت محمد(ص) فرمود «مرا پیروی کنید» و نگفت که مسلمانان را دنبال کنید!*
*نگذارید رابطه شما با خدا به رابطه بقیه با خدا ربط پیدا کند. بگذارید این رابطه با چگونگی تمرکز تان بر خدا مشخص شود.*


*نگاهمان به خداوندباشد نه زندگی دیگران وقضاوت کردنشان


.: Weblog Themes By Pichak :.





در اين وبلاگ
در كل اينترنت
تمامی حقوق این وبلاگ محفوظ است | طراحی : پیچک